#لبخند_بزن_بسیجیترب میخواهی؟!!
تعداد مجروحین بالا رفته بود. فرمانده از میان گرد و غبار انفجارها دوید طرفم و گفت:" سریع بیسیم بزن عقب بگو یک آمبولانس بفرستند. مجروحین را ببرد !
" شستی گوشی بی سیم را فشار دادم.
به خاطر اینکه پیام لو نرود و عراقیها از خواسته مان سر در نیاورند پشت بیسیم باید با کد حرف میزدیم .گفتم: "حیدر حیدر رشید" چند لحظه صدای فش فش به گوشم رسید و بعد صدای کسی آمد رشید بگوشم
رشید جان حاجی گفت یک دلبر قرمز بفرستید!
دلبر قرمز دیگه چیه؟
شما کی هستی؟ پس رشید کجاست؟ رشید چهار چرخش رفته هوا من در خدمتم. اخوی مگه برگه کد نداری
برگه کد دیگه چیه ؟بگو ببینم چه می خوای؟
دیدم عجب گرفتاری شده ام از یک طرف باید با کد حرف میزدم از طرف دیگر با یک آدم شوت طرف شده بودم
رشید جان از همانها که چرخ دارند
چه میگویی؟ درست حرف بزن ببینم چه می خواهی
بابا از همانها که سفیده
نکنه ترب میخواهی
بی مزه !بابا از همانها که روی سقف یک چراغ قرمز داره
زودتر بگو که آمبولانس میخوای
کارد میزدند خونم در نمی آمد.
هر چه بد وبیراه بود
به آدم پشت بیسیم گفتم.
@kamal3131👈