پژوهش در سایهرعب
ماجد پژوهش ارشد خود را درباره فقر میان مردم عرب انجام داده است. در سال ۲۰۱۵ او را دیدم. او نسخهای از پروپوزال خود را برایم فرستاد. وقتی آن را خواندم، نامی از مردم عرب در آن نبود؛ همه چیز درباره خوزستان بود. عنوان پژوهش او این بود «فقر در استان خوزستان». به او گفتم پژوهش در مورد کل استان خوب است اما تو از مردم عرب گفته بودی. او گفت نگران است که اگر در مورد مردم عرب تمرکز کند مشکلی برایش پیش آید. اینگونه راحتتر و بیدردسرتر است.
عمار دکترای روانشناسی می خواند. در حال جمع آوری داده برای پژوهش خود درباره مردم استان خوزستان است. از او می پرسم آیا سوالی داری که زبان مادری را بپرسد. می گوید می خواستم اضافه کنم ترسیدم پژوهشم مهر «قومیتی» بخورد. می گویم اینکار مرسومی است. در همه جهان انجام می شود. مثلا جنسیت افراد پرسیده می شود تا اثر آنها کنترل شود. او همدل است که اضافه کردن این متغیر سیاسی نیست و برای یک پژوهش خوب ضروری است. اما می گوید «خطر دارد. من می خواهم دفاع کنم و بعد وارد بازار کار شوم.»
اینها تنها دو نمونه هستند از شمار زیادی از دانشجویان و پژوهشگران عرب که نگران هستند کار بر روی مردم عرب برایشان مشکل ایجاد کند. و این ترس فراگیر است و یکی از مشکلات و چالش های جدی در پژوهش. اما اجازه دهید به شما از دلیل این ترس و حتی حس وحشت بگویم.
حسین اهل مطالعه بود. کار سیاسی نمیکرد و گاهگاهی مطلبی مینوشت درباره هویت مردم عرب و چالشهای آنان. یک روز حسین در کنار کتابخانهاش نشسته بود و کتابی را از یکی از نویسندگان عرب میخواند. همسرش مشغول آب زدن حیاط بود که ناگهان کسی به در خانه محکم میکوبد. همسر حسین در را کمی باز میکند اما همین باز کردن، هجوم لشکری از سربازان را به دنبال داشت. او از ترس غش میکند. سربازان و نیروهای لباس شخصی کتابها را به هم میریزند و حسین را همراه با لپتاپ و تعدادی از کتابها، جزوهها و یادداشتش میبرند.
حسین بعد از دو ماه انفرادی از زندان آزاد شد. اما همسر حسین از همان زمان دچار تروما می شود و تا کنون با کوچکترین شوکی غش می کند یا دچار حمله عصبی می شود. از آن زمان او حسین را ممنوع می کند که حتی کتاب نگاهداری کند یا با رفقایش رفت و آمد کند. همه چیز مسکوت می شود.
شاید بگویید اینها برای بقیه مردم ایران هم رخ داده و رخ میدهد. خیر! اینگونه نیست. نه حسین، نه ماجد، نه عمار کاری نکردهاند که بابت آن دچار این تروما شوند. پژوهشهای آنان و نوشتههایشان بسیار عادی و درباره امور روزمره است. اما اینجا، و در این سرزمین، همه چیز و همه کس مشکوک به شمار میآیند.
اما مهمتر از آن، حتی زمانی که پژوهشی را انجام دادهاید، باید صدایش را درنیاورید و بگذارید در کتابخانه خاک بخورد. از یکی از پژوهشگران عرب که کاری در حوزه اجتماعی انجام داده بود خواستم که خلاصهای از کار خود برای سایت «کماکان» بنویسد. رد کرد. گفت تبعات دارد. گفتم خیلی خوب، خودم مینویسم. او گفت: «خواهش میکنم ننویس، همینطوری نیز با هزار مشکل روبرو هستم.»
دشواری پژوهش در سایه سرکوب را میتوانید به گردآوری داده نیز تعمیم دهید. در همان سال ۲۰۱۵، یکی از دوستان گفت که درباره مینروبی و خانوادههای عرب که متاثر شدهاند کار میکند. همه چیز پژوهش عالی به نظر میرسید. پرسیدم چند مصاحبه انجام دادهای؟ گفت مگر میشود مصاحبه انجام داد؟ از روزنامهها و تحلیل محتوا است. میتوانید تصور کنید که در این فضا چگونه کسی میتواند درباره محیط زیست یا نگاه مردم عرب به جهان پیرامون یا چالشهای آنان تحقیق کند و اجازه پیدا کند که دادهها را نیز گردآوری کند؟
شاید تعجب کنید که چرا اینگونه برخوردهای سنگین با پژوهش های ساده؟ دلیل آن ساده است. مردم عرب وجودشان به تنهایی یک موضوع امنیتی است. مانند بسیاری موضوعات امنیتی دیگر در کشور. مانند پادگان ها، مانند سلاح هسته ای، مانند اطلاعات حساس کشور. در همه این موارد هر گونه پژوهش یا بحثی به سرعت به سرکوب می رسد، در مورد مردم عرب نیز همین داستان است و اینگونه است که پژوهش ممتنع می شود.
اما راه حل چیست؟ یک راه حل این است که در این باره گفته شود. از این حصار امنیتی که دور مردم عرب کشیده شده است باید گفته شود و آن را به نقد کشید. از اینکه در ایران جمعیتی وجود دارد که با شروطی شهروند است، اولین آن این است که از خود نگویند و صدایی مستقل نداشته باشند. آنها مجبور هستند در قالب روایتهای ملی ظاهر شوند و بس، و هر پژوهشی که به آن روایتها خدشهای وارد کند، ممنوع است. باید بیشتر در این باره نوشت.
**در کماکان بخوانید:
https://www.kamakaan.com/1089?swcfpc=1@kamakaann