آنگاه که نخل ها سخن می گویند!
سماهر اسد (اعظم صادقیان) اخیرا اولین مجموعه داستانی خود را تحت عنوان «حين یتکلم النخیل» (آنگاه که نخلها سخن میگویند) به زبان عربی منتشر کرده است. این مجموعه شامل ۱۶ داستان کوتاه است که توسط انتشارات زرینه منتشر شده است.
سماهر اسد، دانشجوی دکترای زبان و ادبیات عرب در دانشگاه شیراز، از عربهای خمسه این شهر است که پس از ازدواج به اهواز نقل مکان میکند. او در اینجا با مردم عرب این منطقه درمیآمیزد و با دردها، آرزوها و فرهنگ آنان آشناتر میشود.
در «آنگاه که نخلها سخن میگویند» تمرکز ویژهای بر موضوع زن عرب و رنجهای چندلایهی او وجود دارد، در عین حال، کتاب به موضوعاتی چون دستفروشی، ازدواج اجباری، خودکشی در میان زنان عرب، معضلات زیستمحیطی و کودکان کار نیز میپردازد. با این حال، کتاب تنها دربارهی مردم عرب اهواز نیست و در چند قصهی کوتاه دیگر، از جمله داستان «قارورة ذکریات» (بطری خاطرات)، پلی به عربهای خمسه میزند.
این کتاب به بیان مشکلات و رنجهای مردم میپردازد؛ رنجهایی که در زندگی روزمره با آنها مواجه میشوند. در عین حال، مردم آنگونه که در این کتاب روایت میشوند، راه حلی جز فروخوردن خشم خود در برابر این مشکلات ندارند. به عبارت دیگر، این اجبار به سکوت است که فرمانده میدان است. نویسنده سعی میکند صدای این خشمهای فروخورده باشد و با زبانی شیوا آنها را برای خواننده بازگو کند.
شاید بتوان گفت که مهمترین ویژگی این کتاب، نثر قوی، روان و دلنشین عربی آن است. زبان کتاب میان شعر و نثر در حرکت است و همین ویژگی لذت خواندن را برای مخاطب دوچندان میکند و او را همراه داستانها میسازد.
اما کتاب نقاط ضعفی نیز دارد که شایستهی توجهاند. شاید مهمترین ایراد، بعد شعاری آن باشد. این مشکلی است که در بسیاری از کتابهایی که توسط نویسندگان عرب منتشر میشود، دیده میشود. کتاب گاهی به لیستی از مصائب و مشکلات مردم عرب تبدیل میشود که البته قابل درک است. اما باید توجه داشت که ماموریت نویسندهی یک اثر ادبی فراتر از تهیهی این لیست تلخیها و مشکلاتی است که جامعه را فرا گرفته است. خواننده مایل است بداند این مردم چگونه در چنین وضعیتی زندگی میکنند، چگونه خوشحال میشوند و در یک کلام، چگونه زندگی را پیش میبرند.
به بیان دیگر، میتوان دردها و مشکلات اجتماعی را از زبان شخصیتهای داستان بیان کرد یا آنها را به تصویر کشید، بدون اینکه کلمهای مستقیماً از زبان آنها نقل شود. اما سماهر اسد شیوه اول را انتخاب کرده است؛ به طوری که این افراد هستند که مستقیماً واقعیتهای تلخ را برای ما بازگو میکنند. در حالی که شیوه بهینهتر آن بود که این مشکلات به جای بیان، نشان داده میشدند.
علاوه بر این، شخصیتپردازی از دیگر نقاط ضعف کتاب به شمار میرود. در اینجا نیز با غلبهی موضوع بر شخصیتها مواجهایم. در داستانها کمتر با شخصیتها آشنا میشویم؛ اینکه از کجا آمدهاند، چه ویژگیها و روحیاتی دارند و چگونه در مسیر داستان تحول مییابند. در عوض، با افرادی روبهرو هستیم که مدام در حال گلایه و اشاره به مشکلات هستند. این غلبهی موضوع و شیوهی گفتاری در بیان آنها به اثر لطمه میزند.
نکتهی دیگر، غیاب شادی و زندگی در این کتاب است. گفتارها، که با نثر قوی و زیبا نگاشته شدهاند، کارکردی جز بیان تلخیها و وضعیت تاریک اجتماعی ندارند. در اینجا میتوان پرسید: آیا نخلها شادی نمیکنند؟ واقعیت این است که علیرغم شرایط دشوار، ما در جامعه زندگی میکنیم، شادی میکنیم و مقاومت میکنیم. اما در این کتاب، مردم عرب بیشتر به قربانیانی بدل شدهاند که مدام از واقعیت تلخ گلایه دارند و قدرت کنشگری در آنها دیده نمیشود.
البته شایان ذکر است که خود نویسنده و کتاب او نمونهای از فرایندهای مقاومت هستند. ما در جامعهای زندگی میکنیم که نویسندگی به زبان عربی کار هر کسی نیست، بهویژه فردی که از جامعهی خمسه برآمده است؛ جامعهای که تا حد زیادی در فضای فارسزبان آسیمیله شده است. البته تنها آنان نیستند. در اهواز و دیگر شهرهای عرب نیز ، نویسندگی به زبان عربی در محیطی که تحت فشارهای امنیتی است، دشواریهای خاص خود را دارد که هر کس از عهدهی آن بر نمیآید. ما در جامعهای زندگی میکنیم که بسیاری برای رهایی از «شر عرب بودن» نام عربی خود را تغییر میدهند و با فرهنگ عربی خداحافظی میکنند. در چنین شرایطی، کار خانم سماهر اسد بس ارزشمند و قابل تقدیر است.
در پایان، شاید بد نباشد ذکر کنیم که جلد کتاب نیز توسط خانم سهام سجیرات، هنرمند عرب اهوازی، طراحی شده است که کار خوبی از آب درآمده و محتوای کتاب را به خوبی منعکس میکند.
مقاله کامل در نقد و معرفی این کتاب را می توانید در لینک زیر بخوانید:
https://www.kamakaan.com/1044?swcfpc=1