روزی، جناب آقای دکتر مسعود پزشکیان در حالی که مشغول آمادهسازی مدارک سفر کاری به آمریکا بود، منشی وارد اتاق شد و دید که دکتر یک لیست بلند بالا در دست دارد. منشی با تعجب پرسید:
"آقای دکتر، هذا ما هذا؟ این لیست چیه؟"
دکتر با لبخندی آرام گفت:
"هذا لیست فامیل! برای ماموریت کاری به آمریکا باید همه را ببرم، از فرزند و داماد گرفته تا ابن ... و ابن....! کل فامیل باید باشن!"
منشی با دهانی باز گفت:
"آقای دکتر، کل فامیل؟! لمَ؟"
دکتر با نگاهی جدی پاسخ داد:
"والله، کار کارشناسی نیاز به تیم پشتیبانی دارد. مثلاً دخترم خبیر فی الإنستاگرام، باید همه ما را پست و استوری کند. و داماد هم طباخ ماهر فی القرمهسبزی، اگر در آمریکا غذا نساختن، ما خودمون لازم نتدبر أمورنا!"
منشی که هنوز شوکه بود، پرسید:
"طيب آقای دکتر، دیگه کدام یک از اقارب میخواهند بیایند؟"
پزشکیان با خندهای زیر لب گفت:
"والله، باقی لیست هنوز کامل نیست. منتظر جواب ابنعم و أولاد عمو هستم. إن شاء الله، آنها هم میآیند برای کمک فی المفاوضات الدولیة!
@kalantarifariborz