کژمژ

Channel
Logo of the Telegram channel کژمژ
@kajmajjPromote
93
subscribers
#شعر #شعر_نو #شعر_سپید #غزل #شعرفارسی #شعرجهان #موسیقی #کتاب سر خوردن از اندوهی به اندوه دیگر چون کشتی بی‌لنگر کژ می‌شد و مژ می‌شد در حسرت او مرده صد عاقل و فرزانه #مولانا
به جز تو کز دل بیچاره صبر می‌طلبی
کسی نگفته به بسمل که بال و پر نزند

#کلیم_کاشانی
برای فهمیدن شعر يک شاعر بايد چه كرد؟ بايد آن را خواند. بايد با آن شعر، شريک شد. چه بسا لازم می‌آید که در یک مرحلهٔ سن و وضعيتی، آن را نفهميم، پس بايد در شرايط مختلف و مواقع متفاوت اين كار انجام گيرد و آن شعر را به خلوت خود برد و از پوست خود بيرون آمد و در پوست ديگری رفت.

#نیما #کتاب #حرف‌های_همسایه
سایهٔ تو را می‌خوانم
و در آن شنا می‌کنم
و به ژرفا می‌روم
برای یافتن مرواریدی که
گم کرده‌ام

#بیژن_جلالی
آن روز
که بر قله‌های مرتفع زندگی
راه خواهم رفت
تنها خواهم بود
همچنان که امروز
که چون ماری
بر زمین می‌خزم

#بیژن_جلالی
با جمله برآمیزی و از ما بگریزی
جرم از تو نباشد گنه از بخت رمیده‌ست

#سعدی
ما را گُل حسرتی بنامید
آن گل که شکفت و زود پژمرد!

#منصور_اوجی
با من بگو
بگو قلب‌ها فراموشکارترند،
یا استخوان‌ها؟

با من بگو
بگو مثل خواب
که گاهی‌ از دست‌هایم شروع می‌شود،
گاهی از پاهایم
پوسیدن از قلبم آغاز می‌شود،
یا استخوان‌هایم؟

#لیلا_کردبچه
یا صاحب ننگ و نام می‌باید بود
یا شهرهٔ خاص و عام می‌باید بود

القصه کمال جهد می‌باید کرد
در وادی خود تمام می‌باید بود

#وحشی_بافقی
خوابیدن زیاد را دوست ندارم. از کار و زندگی می‌اندازدم. بدنم اما جور دیگری فکر می‌کند. وقتی زیر فشار ناملایمات، کم می‌آورم، تنم ناتوان می‌شود. دیگر از من فرمان نمی‌برد. وادار می‌شوم که دراز بکشم. میان خواب و بیداری، دست و پا می‌زنم. گمان می‌کنم بیدارم اما میان کابوس و رویا می‌غلتم. خیال می‌کنم که خوابم اما صداها را هنوز می‌شنوم. صداهای عالم واقع یا خواب؟ نمی‌دانم. چشم باز می‌کنم. می‌بینم روشنایی روز جایش را به سیاهی شب داده. از جایم به زور پا می‌شوم. به کارهای زمین‌مانده‌ام می‌رسم. ناگهان گوشی‌ام زنگ می‌خورد. جواب می‌دهم اما هنوز صدای زنگ می‌آید. دستی تکانم می‌دهد و بیدار می‌شوم. اینجور گمان می‌کنم.
بدنم هنوز کرخت است. خواب، خسته‌ترم کرده. خواب‌آلودتر. به زور چشم باز می‌کنم و از جایم پا می‌شوم. باید به کارهایم برسم. گوشی‌ام زنگ می‌خورد...

#فریبا_شمس_کیا
چگونه مرگ بفرسایدت؟ مگر تو تنی؟
تو جان خالصی و تا همیشه جان تازه است

#حسین_منزوی
افتاد
آن‌سان که برگ
آن اتفاق زرد
می‌افتد
افتاد
آن‌سان که مرگ
آن اتفاق سرد
می‌افتد
اما
او سبز بود و گرم که
افتاد

#قیصر_امین‌پور

#کیانوش_سنجری 🌹
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
انگورهای غوره نشده بسیار است. خطری بالاتر از اين برای هنر نیست كه آدم كار نكند و به هوش خود اطمينان كرده، نداند. مسئلهٔ كار، مسئلهٔ خرد شدن استخوان است و همهٔ زحمت‌ها در اين است.

#نیما
#کتاب #حرف‌های_همسایه
از دیده خون دل همه بر روی ما رود
بر روی ما ز دیده چه گویم چه‌ها رود؟
ما در درون سینه هوایی نهفته‌ایم
بر باد اگر رود دل ما زان هوا رود...

#حافظ
تنها شکستی بیهوده است که فاقد مبارزه باشد.

#عباس_معروفی
همهٔ دین‌ها از طریق ارث به ما می‌رسند
مگر عشق
زیرا عشق تنها دینی است
که پیامبرانش را خود
می‌آفریند

#سعاد_الصباح
خواستم اینجا چیزکی بنویسم. گفتم خب چرا اینجا؟ حالا که دوباره میل به یادداشت روزانه نوشتن در من زنده شده، چرا وبلاگ نه؟
و پرسش بجایی بود. در قلبم ستاره‌ای سوسو می‌زند.
خانه‌ات سرد است؟
خورشیدی در پاکت می‌گذارم
و برایت پست می‌کنم
ستارهٔ کوچکی در کلمه‌ای بگذار
و به آسمانم روانه کن
بسیار تاریکم

#منوچهر_آتشی
خزان به لطف تو چشم و چراغ تقویم است
که دیدن تو در این فصل اتفاق افتاد

#حسین_منزوی
درد را از هر طرف بخوانی
درد است

#قیصر_امین‌پور
Telegram Center
Telegram Center
Channel