بال هایش شکسته و مجروح است؛
قاصدکم مسیر خود را اشتباه طی کرده و در حال اسیر شدن است!
با حالت خسته در گوشه ی تاریکی گز کرده، و بخاطر رساندن این پیغام تلاش دارد.
شاید روزی سر پا شده و راه خود را دوباره دریابد و این کلمات شکسته را به سمع ناپیدایش برساند؛
شاید روزی این واژه ها همین گونه ادامه یابند اما بدون داشتن شنوندهیی؛
اما شاید این واژه های سست و آه دل روزی با قاصدک اش یکجا نابود شود.
اما تک تک واژه ها عشق و دوایی دردی است برای قاصدک، پس به امید تداوی قاصدک من..!
'هاجر
پشتون _ زمانی)🪶