چطور در خوابگاه زنده بمانیم؟اصولی که میگم رو من از راه سختاش یاد گرفتم، و امیدوارم درسهایی که گرفتم چراغِ راه شما باشن. بعضیهاشون صرفاً اصول خوابگاه نیستن، اصول زندگیان.
اصل اول: جوگیر نشید و از همون اول فازِ دوستی برندارید. اونها آدمهای خوبیان اما لزوماً "دوستِ" شما نیستن. صرفاً "هماتاقی" هستن؛ آدمهایی که بهطور کاملاً تصادفی با شما توی یک اتاق هستن و مجبور هستید حداقل تا یک سال آینده تحملشون کنید. همین! زود گرم نگیرید. با آدمی که حداقل شش ماه از آشناییتون نگذشته، عهد دوستی نبندید و بیعت نکنید! آره، میتونید باهم بیرون برید، غذا درست کنید، فیلم ببینید و خیلی هم خوش بگذره، اما تمام اعتماد خودتون رو نذارید. همیشه یک جای شُبههای بذارید. فکر نکنید دانای کل هستید و همهی آدمها رو میشناسید. در نهایت زندگی خوابگاهی میتونه دوستان خوبی به شما بده، اما شما با این فرض شروع نکنید.
اصل دوم: حریم شخصی! سختترین و در عین حال مهمترین چیز در خوابگاه، حفظ کردن حریم شخصیه. سعی کنید دربارهی روابط عاطفی، مسائل خانوادگی، اعتقادات مذهبی، مشکلات مالی و نوسانات روحی-روانیتون با کسی دردودل نکنید. اگر واقعاً سختتونه، یک تراپیست خوب پیدا کنید. دردودل کردن با آدمها وقتی توی یک شهر غریبه تازهوارد و دانشجو هستید، بهطور کلی پیشنهاد نمیشه. هیچوقت نمیفهمید از کجا ضربه میخورید.
اصل سوم: تعارف رو بذارید کنار. وقتی با دخترا میرید بیرون، هر کی دُنگ خودش رو میده. شما یک سال باهمید، بخواید دستودلبازی کنید همون ماه اول ورشکست میشید.
اصل چهارم: سعی کنید تا حتیالامکان چیزی از کسی قرض نگیرید. وسایل خودتون رو استفاده کنید. یه بار یکی به من گفت "من دارم میرم خونهمون، نون من تو یخچال خراب میشه، تو استفاده کن". بعدش وقتی برگشت، رفته بود به مسئول خوابگاه گفته بود "آیسودا نون من رو بدون اجازه برداشته!" بعضیا همینقدر بچه و مضحکان دوستان. متأسفانه من اون اوایلِ خوابگاه، زیادی کمونیستی فکر میکردم؛ مالکیت شخصی چندان برام معنا نداشت. "قابلمهی من، قابلمهی همهست! لازم نیست اجازه بگیرید بچهها!" یادتون باشه همه مثل شما فکر نمیکنن، و آدمها فرهنگها و حساسيتهای متفاوتی دارن. مجبورید به همهشون احترام بذارید و مطابق با حساسیتهای هر شخص باهاش رفتار کنید.
اصل پنجم: اجازه ندید دورهمیهای خوابگاهی حواس شما رو از کارهای اصلیتون پرت کنن. فراموش نکنید که شما دانشجو هستید و مهمترین کاری که باید بکنید درس خوندنه. درس خوندن ممکنه برای هماتاقیهاتون اولویت نباشه یا کلاً آدمهای درسخونی نباشن. تحت تأثیر جو قرار نگیرید و شما کار خودتون رو بکنید.
اصل ششم: حواستون به آدمهایی که زیر آب شما رو میزنن باشه. هر چی زودتر بتونید این آدمها رو تشخیص بدید، بیشتر برد کردید. شما ممکنه عیبهای دیگران رو پیش مسئول خوابگاه نبرید، اما مطمئن باشید یک نفر اون وسط پیدا میشه که عیبهای شما رو ببره. اون یک نفر رو پیدا کنید و سعی کنید تا حتیالامکان ازش دوری کنید. فکر نکنید چون شما خوبید، قراره همه باهاتون خوب باشن.
اصل هفتم: گاهی باید از صحبت کردن دربارهی اهداف بلندپروازانهتون با دیگران پرهیز کنید. متأسفانه حسادت جزو اجتنابناپذیری از شخصیت برخی انسانهاست، و همهی آدمها تحمل دیدن هوش، استعدادها، برنامهها، موفقیتها و دستاوردهای شما رو ندارن. حتی ممکنه در این راستا موانعی سر راه شما بذارن. اینکه با چه کسی میتونید شادیهاتون رو در میان بذارید و با چه کسی نمیتونید، به مرور زمان مشخص میشه. صبور باشید، و تا اون موقع سعی کنید زیاد هم از اهدافتون صحبت نکنید.
اصل هشتم: خوابگاه جای شلوغیه. توی اون هیاهو خودتون رو گم نکنید. گهگاهی با خودتون تنها بشید و خلوت کنید. با خودتون زمان بگذرونید. سعی کنید فعالیتهایی انجام بدید که ارتباط درونی با خودتون رو عمیقتر کنه. مثلاً بنویسید، پیادهروی کنید، ورزش کنید، تنهایی برید کافه یا موسیقی گوش بدید. همیشه با خودتون مرور کنید کی هستید و برای چی اینجایید. آدم توی شهرهای بزرگ خیلی راحت میتونه خودش رو فراموش کنه.