🔴 برای #عزیز_قاسمزاده فرزند خلف جنبش معلمان
🖊️ مجید صالح
زادهبا تمام بی مهری هایی که نسبت به او روا داشتند هرگز تسلیم نشد و از عقاید خود پا پس نکشید، راهی نو در جنبش معلمان ایجاد کرد و آنرا به مسیر تازه هدایت کرد تا از هرگونه برچسب های سیاسی دور نگاه دارد، با این وجود پای حافظ، ملک الشعرا و فریدون مشیری به پرونده
عزیز باز شد، باید جور آنان را هم بکشد زیرا از شعر آنان در تجمعات بهره جست،
عزیز ادبیات تازه ای را وارد جنبش معلمان کرد و نشان داد تنها شعار و حمل پلاکارت و بنرها ابزار کار جنبش های اعتراضی نیست به قول خانم مالکی فرد بلبل نغمه خوان آزادی هنر خود را بخدمت جنبش معلمان در آورد و با استفاده از شعر شاعران پیشین و صدای خوشش حرکت نوینی به جنبش معلمان بخشید، شعار را به شعر و شعر را به شعار تبدیل کرد اما شعر را تا حد شعار تنزل نبخشید بلکه به شعار تا حد شعر ارزش و محتوا بخشید، تجمعات را به محفلی صمیمانه و دوستانه تبدیل کرد و با آوازی خوش همکاران خود را با خود همراه و همصدا کرد و شعر شاعران پیشین را به زندگی امروز پیوند داد و از زبان آنان زندگی امروز را تشریح می کند و از خفقانی که به تنگ آمده است می خواند و می خواهد فریاد بزند تا صدایش به شما هم برسد، هوارش را سر می دهد و چاره درد را از این داد می جوید و از خفتگان می خواهد که در فریاد این درد با او همراه باشند،
عزیز در سخنان خود از مافیای کنکور می گوید، از عدالت آموزشی، از کودکان کار و محروم از تحصیل می گوید و با مطرح کردن اصل و اساس قوانین اساسی و با احترام گذاشتن به قوانین تمام رفتارهای خود را قانونی می داند و قانون را از مسیر اصلی خود منحرف می داند، فرزند راستین جنبش عدالت خواهی هزینه سنگینی را متحمل شد تا سخن حق را بر کرسی عدالت بنشاند،
عزیز در اقدامی طنازانه پای شاعران پیشین را به جنبش معلمان باز می کند و آنان را با معلمان معترض به نابسامانی های آموزشی همراه کرد تا آنان هم به بی عدالتی ها معترض باشند پای مرغ سحر را به این ماجرا باز می کند و از آن بلبل پربسته می خواهد که از گنج قفس رها شود و نغمه آزادی سردهد، از ظلم ظالم و جور صیاد می خواند که آشیانه اش را به باد داده است، و از خدا می خواهد که این شب تاریک را سحر گرداند، آخر کسی نبود که به
عزیز بگوید بهار هم با این شعر قصد پاپوش ساختن داشته است به او هم اعتمادی نیست، که اینگونه
عزیز را بدام انداختند چه روزگار سیاهی به شاعران پیشین هم اعتمادنیست، مشیری با شجریان دوستی نزدیک داشت، شعر فریاد راخواند، تفنگت را زمین بگذار را خواند، این خود گناه نابخشودنی است برای
عزیز، اما چرا حافظ از پشت خنجر زد و باعث محکومیت
عزیز شد او که رند بود و پیرو فرقه ملامتیه، ریاکار نبود، به زاهد و صوفی می تاخت، چرا در شعری گفت:
رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند............چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند.
وقتی
عزیز این شعر را به آواز می خواند دیگران با او همصدا می شوند و همراه با او می خوانند:
من ار چه در نظریار خاکسار شدم...........رقیب نیز چنین محترم نخواهد ماند، فردایی بهتر و زیباتر را نوید می دهند.
چرا شاعران پیشین شعر خود را به وقایع امروز ما نسبت دادن که
عزیز آن شعرها را به آواز بخواند و براساس مضامین اشعار گذشتگان حکم صادر کنند و این آوازها را به مضامین انحرافی وتشویش اذهان نسبت دهند و این اشعار جز عناوین اتهامی او مطرح می شود،
عزیز علاوه بر خواندن و سخنرانی برای احقاق حق دانش آموزان و همکاران خود برای هم پیمانان خود که در راه ایمان و عقیده ثابت قدم بودند قلم فرسایی می کرد تا از صفحه تاریخ حذف نشوند زیرا معتقد بود هیچ کجا، هیچ زمان فریاد زندگی بی جواب نمانده است،
در حالیکه
عزیز دوران مرخصی از زندان را سپری می کرد و به دنبال کارهای عقب افتاده بود، از هیأت تخلفات آموزش وپرورش حکم انفصال دائم از خدمات دولتی را اعلام می کنند که
عزیز در حال آماده سازی و ضبط ترانه گلبهار بود که مدتها به تأخیر افتاده بود، فارغ از تمام ناملایمات که در حق او روا داشتند، سرشار از شور زندگی، سرحال و سرزنده با شوق و سرمستی می خواند:
او همچو من عاشق نبود
عشق تو را لایق نبود
حالی تو را آشفته کرد
چون من تو را پژمرده کرد
در این بهار دلنشین
حالی کنار من نشین
دست فراموشی سپار
آنچه گذشت ای همنشین
۱۴۰۳/۴/۲۰
🔸🔸🔸https://t.center/k_F_ALBORZ