💠نادیدهانگاری زبان پارسی و فرهنگ ایرانی در قونیه مولوی🖌️حمیدرضا حسینی
🔹منتشرشده در روزنامه پیام ما، ۱۸ مهر ۱۴۰۳
🔘آرامگاه مولانا در قونیه بهسان پرچم همیشه برافراشته زبان و ادب پارسی و فرهنگ ایرانی در آناطولی است. پیش از تأسیس جمهوری ترکیه، «مولوی خانهها» مراکز آموزش و اشاعه زبان پارسی در آن سرزمین بودند اما آتاتوک آموزش پارسی را ممنوع کرد و مولویه نیز بهتدریج از این زبان غنی دور شدند. با وجود این، آرامگاه مولانا همچنان تجلیگاه فرهنگ ایرانی است. بهویژه در دو مناسبت تولد و وفات مولانا در مهرماه و آذرماه که شمار زیادی از شهروندان ترکیه و گردشگران ایران و دیگر کشورها به قونیه سفر میکنند، فرصت مغتنمی برای معرفی فرهنگ ایران فراهم میشود که متأسفانه نهادهای فرهنگی کشورمان بهره چندانی از آن نمیبرند.
🔘بازدیدکنندگان آرامگاه مولانا را میتوان در چند دسته جای داد:
اول، مردم ترکیه که قشرهای مذهبیشان ارادت بسیار به مولانا دارند و دیدارشان از آرامگاه او، اغلب از جنس «زیارت» است؛ چندانکه در برابر مزار مولانا دستها را به دعا برمیدارند؛ گاه پارچهها و لباسهایی را که خریدهاند برای تبرک مقابل مزار او قرار میدهند؛ یا روی ویترینی که جبه مولانا در آن قرار دارد، دست میکشند و در مسجد آرامگاه به نماز میایستند.
🔘دوم، ایرانیان که علاقمندیشان به مولانا صبغه فرهنگی دارد. بسیاری از آنان مقابل مزار او به حالت احترام میایستند و شعرهایش را زمزمه میکنند؛ یا چشمها را میبندند و آرام میگریند؛ یا شبانگاه پای دیوار آرامگاه، اشعاری از مثنوی و دیوان کبیر را به آواز میخوانند و گاه نیز مشغول سماع میشوند. در این ایام، شمار ایرانیان در قونیه و پیرامون آرامگاه مولانا بهقدری زیاد است که آدم احساس میکند در ایران بهسر میبرد.
🔘سوم، گردشگران کشورهای دیگر، خصوصا اروپاییها و اهالی شرق دور که نفس آمدنشان به قونیه نشانگر سطح بالای علاقمندی و آگاهی فرهنگی آنهاست، وگرنه قونیه بدون مولانا نسبت به دیگر شهرهای ترکیه جذابیت چندانی ندارد.
🔘باید انصاف داد که دولت ترکیه و شهرداری قونیه کوششهای درخوری برای میزبانی مسافران قونیه و دوستدارانِ مولانا به خرج دادهاند. نظم و انضباط حاکم بر فضای آرامگاه و پیرامونش و برگزاری مراسم گوناگون، مثالزدنی است و میتوان حدس زد که اگر آرامگاه مولانا در ایران بود، نهادهای متولی نمیتوانستند به این خوبی از عهده کار برآیند. با وجود این، چنین مینماید که دولت ترکیه بیشتر از منظر گردشگری و سودآوری اقتصادی به آرامگاه مولانا نگاه میکند و دغدغه فرهنگی چندانی ندارد یا اگر دارد، از جنس مصادره به مطلوب مولانا و نادیده گرفتن خاستگاه فرهنگی و زبانی این چهره جهانی است.
🔘در موزه مولانا با وجودی که دستکم نیمی از بازدیدکنندگان ایرانی هستند، جز چند اثر انگشتشمار (مانند قدیمیترین نسخه مثنوی یا جبّه مولانا) هیچ اثری دارای زیرنویس پارسی نیست و در تابلوهای راهنما و بروشورهای گردشگری نیز اثری از خط و زبان پارسی به چشم نمیخورد. این در حالی است که اکثر سنگ گورهای موجود در آرامگاه که برخیشان مربوط به اوایل قرن بیستم هستند، نوشتههای پارسی دارند و روشن است که تا آن زمان زبان پارسی در قونیه رواج داشته است.
🔘از این گذشته، در مراسم گوناگونی که برای بزرگداشت مولانا و نمایش سماع برگزار میشود، زبان پارسی که زبان شعرهای مولانا و حامل اندیشههای اوست، حذف شده است. برای نمونه، در مرکز فرهنگی مولانا یا مرکز عرفان هرشب برنامه سماع برگزار میشود و در حالی که کل برنامه برای بزرگداشت مولانا و متأثر از اندیشهها و شعرهای اوست و اکثر شرکتکنندگان ایرانی هستند، همه آوازها به زبان ترکی خوانده میشود و توضیحاتِ روی صفحات بزرگ نمایشی نیز به زبان ترکی یا انگلیسی است.
🔘البته، هرچند که دولت ترکیه توجهی به زبان پارسی و فرهنگ ایرانی ندارد اما جلوی فعالیت پارسی زبانان را نگرفته و در پارهای موارد همکاریهایی با آنان داشته است. در چادر بزرگی که معمولا در ایام وفات مولانا در محوطه بزرگ مقابل آرامگاه برافراشته میشود، بسیاری از گروههای ایرانی به اجرای موسیقی، سخنرانی و مثنویخوانی میپردازند و هر سال شماری از خوانندگان بزرگ ایران مانند شهرام ناظری، حسامالدین سراج، علیرضا قربانی، داوود آزاد و مهدیه محمدخانی در قونیه کنسرت میگذارند. خانقاهی با نام «خانه شماره ۵» نیز از پاتوقهای ایرانیان در قونیه و محل اجرای موسیقی ایرانی و رقص و سماع عارفانه است.
🔘آنچه جای شگفتی دارد، غیبت نهادهای فرهنگی ایران مانند وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، وزارت میراث فرهنگی و گردشگری و فرهنگستان زبان و ادب فارسی است که روشن نیست چرا چنین مجال فراخی برای معرفی فرهنگ ایرانی و زبان پارسی را نادیده میگیرند و در اینباره، رسالتی برای خود قائل نیستند.