بخوان آنچه را دیدهای بر جبینم
عزادارِ غمهای این سرزمینم
عزادارِ صبح و درخت و سبویم
هماغوشِ ایرانِ اندوهگینم
بر این خاکِ پاکِ اهورایی آیا
چه رفتهست دیری؟ که من اینچنینم
نخواندم طربنامهٔ هیچ برگی
سرودم خزان را به صوتِ حزینم
نجُستم در این گوشهها هیچ گنجی
چرا مار سر بر زد از آستینم؟
دریغا دریغاست وردِ زبانم
کجا رفت امیدِ شور آفرینم؟
کجا رفت پیغمبرِ بیشکستم؟
چرا سوخت الهامِ روحالامینم؟
چرا غصّه میجوشد از کهنهخاکم؟
چرا مرگ میبارد از کهنهدینم؟
"مجویید در من ز شادی نشانه"
که غم میچکد از بهشتِ برینم
رفیقانِ من! ای که موعودتان حق!
مرا واگذارید، من بییقینم!
#جویا_معروفی.
.
#کرمانانگار در من گریه میکرد ابر
@jooyamaroofi1