با یادِ
#نوید_افکاریکه این غزل را چهار سال پیش در سوگِ او گفته بودم.
مرگ، زاری، هراس، بیماری، از امیدی مگو که با ما نیست
آسمان! ای بلندِ دور از ما! چهرهٔ آبیِ تو پیدا نیست
آه ای تیرهٔ بدونِ "
نوید"! ای تو از تیرهٔ شبِ جاوید!
خونِ ما ریختی به نامِ امید، خونِ ما خستگان گوارا نیست!
جمعی از ما به هَست آلوده،جمعی از ما ز فقر فرسوده
جمعی از ما تمامْ بیهوده، هیچ شوقی به سوی فردا نیست
جمعِ بازندگانِ ناکامیم، آرزوهای بیسرانجامیم
مُرغکانیم و بسته در دامیم، بستهایم و سرِ تماشا نیست
نیمهجانیم، نیمهجان از غم، خستگانیم، خستگانِ ستم
بیشماریم، بیشماران کم، ما کمیم و مجالِ غوغا نیست
باز دیدیم خشم و عصیان را، باز دیدیم چنگ و دندان را
باز هم قتلِ بیگناهان را...، ذرّهای عشق روزیِ ما نیست؟!
#جویا_معروفی@jooyamaroofi1