View in Telegram
✍️ سخنی در بابِ کمال‌‌گرایی در ادبیات فارسی کتاب گرانسنگ «منطق‌الطیر» شیخ فریدالدین عطار نیشابوری را بیش از یک دهه پیش خوانده بودم و بسیاری از مفاهیم و فرازهای آن کتاب همیشه همراه و راهنمای من بود. امسال این بخت‌یاری را داشتم که به بهانهٔ آموزش کتاب به گروهی از شاگردانِ عزیزم، دوباره این کتاب را مرور کنم. هفتهٔ پیش در کارگاه آموزشی منطق‌الطیر و در ادامهٔ یکی از حکایات و ثمثیل‌های کتاب، به این ابیات رسیدیم: گر به دست آید تو را گنجی گهر در طلب باید که باشی گرم‌تر آنکه از گنجِ گُهر خرسند شد هم بدان گنجِ گُهر دربند شد هرکه او در ره به‌چیزی بازماند شد بتش آن چیز کو بت بازماند می مشو آخر به یک مِی‌ مست نیز می‌طلب چون بی‌نهایت هست نیز عطار در ذکر وادی «طلب» که اولین وادی از منازل هفت‌گانهٔ سلوک است، می‌گوید در مسیرِ سلوک و حرکت از صورت به معنا به هیچ‌چیزی قانع نشو و سر فرو نیاور. اگر به تو طلا دادند خرسند نباش و اگر گوهر دادند قانع نشو و اگر بهشت را بر تو ارزانی کردند به آن سر فرو نیاور؛ چرا که اگر به هر چیزی قانع شدی انگار نهایتِ حدِّ تو همان است و همان حجاب تو می‌شود. این تئوری نهایت کمال‌‌گرایی است. بیانِ دیگر و هنرمندانه‌ترِ این تئوری را #نظامی در مخزن‌الاسرار آورده است، آنجا که از برتری سخن منظوم بر منثور خطابه می‌راند: بِه که سخن دیرپسند آوری تا سخن از دست بلند آوری هر چه در این پرده نشانت دهند گر نپسندی بِه از آنت دهند نظامی می‌گوید اگر به هیچ چیزی قانع نشوی بهتر از آن نصیبت خواهد شد. این اندیشه شاید در روانشناسی ذیل «وسواس» تعریف شود و حتی از زمرهٔ امراض به شمار آید، اما در هنر سازنده است. به گمانِ من یکی از مرزهای ابتذال و هنر همین کمال‌‌گرایی در ساخت یک اثر هنری است. هنرمندانِ بزرگ به سادگی راضی و خرسند نمی‌شوند. از هر چیزی چیزِ دیگری می‌طلبند. به گفتهٔ #مولانا : ای تو در کشتیِ تن رفته به خواب آب را دیدی؟ نگر در آبِ آب به آبی که می‌بینی قانع نشو، ببین در کُنهِ آب و عمقِ آب چه چیزی نهفته است که مولانا این تقابل معنا و صورت را با ساخت ترکیبِ «آبِ آب» نشان داده است. شمس‌الدین احمد افلاکی در کتاب مناقب‌العارفین از قول مولانا آورده است: «مرد مردانه آن است که روز به روز بیشتر شود و پیشتر رود ... همانا که در این راه تعلق و توقف موجب هلاک توست.» در حوزهٔ اندیشهٔ کمال‌‌گرایی در ادبیات فارسی و به ویژه عالم تصوف سخن بسیار است و شما هم به این یادداشتِ کوتاه قانع نباشید! اما ختمِ این یادداشت سخنِ بلند #شمس_تبریزی است در مقالاتش، آنجا که در تفسیر آیهٔ «و ابتغوا من فضل الله» می‌گوید: «فضل زیادتی باشد. یعنی از همه زیادت، به فقیهی راضی مشو، گو زیادت خواهم، از صوفئی زیادت، از عارفی زیادت. هرچه پیشت آید از آن زیادت...» #جویا_معروفی @jooyamaroofi1
Telegram Center
Telegram Center
Channel