یکسال گذشت ?!!!!!
به راستی چگونه بر من جامانده گذشت این یکسال دوری و فراق نبودتان ?!!!!
چه نزدیک بود نماز سحرگاهیتان در نقطه ی پرواز ...
چه زیبا بود اشهدگوییتان ...
چه رسا بود لبیک گقتنهایتان ...
وقتی صدایتان با اهنگ :
باید برای اینکه جونمو فدات کنم
به حضرت علی اکبر اقتدا کنم
شوق و شعف وصف ناپذیرتان به گوش و چشم میخورد...
دیگر نمیشد که بالهای پروازتان را ندید ، مگر کور بوده باشند دیده گان ...
رفتین برای نقطه ی رهایی یکی از بند عشق خاکی به دخترش حلما رهایی یافت ...
یکی مانند مرتضی از دخترانش ...
یکی مانند عباس آبیاری از زییایی صورتش ...
یکی مانند مجید قربانخانی از خانواده ای که تنها پسرشان را نذر زینب س کرده بودند ...
هرکسی از هرچه دلبستگی داشت در نقطه ی رهایی ، رهایی یافت ...
هنوز شوخی مرتضی کریمی در گوشمان نجوا میشود :
گردان فاتحین هم به .... رفت ;
هنوز صدای بیسیم هایتان در گوشها مانده است ...
یا زهرا
یازینب
یا علی گفتنهایتان چه کرد با دلهای عاشق دوستانتان ...
چهارچرخ رفت علمدارها رو بیاره ...
وای نه ، یا حسین زهرا
چی شد???
حاجی چهارچرخ رو زدن ، دیدم با چشمهام دیدم ...
و یک ماشین سوخته و چند تیکه از پازل جسمهای فرزندان خمینی ، ستاره هایی شدند برای اسمان تاریک منطقه ...
و ما نظاره گر بودیم ، تعدادی زخمی ، تعدادی شهید ، تعدادی ...
عشق حسین ع در رگهایشان هنوز موج میزد حتی بعد از شهادت و این دلیلی بود بر برهنه کردن اجسامشان ...
عشق شهدای کربلا بر پیشانیشان بود و این دلیلی بود برای از دست دادن سرهایشان بعد از شهادت ...
مگر میشود نامت مرتضی ، محمد ، عباس ، حسین و هر نامی و لقبی که منتسب به مادر سادات و وابستگانش باشد بر رویشان باشد و پیکرها به میهن بازگردد?!
و من جامانده ام
یکسال است که وامانده ام
هم از روی تل مانده ام
هم از شهادت مانده ام
خدایا دیدیم دوستانمان را در همه حال
خندان
گریان
غیرتی
شهید
سخت و گران است کشیدن این بارها بر دوشهای نحیفی که سوار بر کمر ی شکسته است ...
#پاکم_کن#خاکم_کنشهادت را نصیبم
کن اولین سالگرد شهدای گرانقدر خانطومان سه شنبه (امروز) ساعت 21 مسجد ارک تهران برگزار میگردد
.
#سید_مترجم #شهدا_شرمنده_ایم #خدایا_نگاهی#شهدا_آهی@jnudabbas