هر پایانی آغاز است، قسمت دوم
چه کسی دوست دارد که یتیم شود؟ شاید یک سلحشور که میخواهد خود را از قید و بندهای حاکمی جاهل و خودکامه آزاد کند، نوجوانی که میخواهد از خانهی پدری مستبد فرار کند. و اروپا همینگونه خود را از دل قرنهای تاریکی بیرون کشید. ولی آیا واقعا وارد نور شد؟ به نظر نمیرسد که خود اروپاییها هم در این باره توافق نظر داشته باشند. چه بساکه پُستمدرنیسم پیشنهاد میکند مدرنتیه را فقط بهعنوان دورانی از گذار ببینیم و نه غایت و مقصود. چه بسا دکترینی که مدرنیته را نگرشی بیمارگون به زندگی میبینند و تلاش میکنند درمانی برایش بیابند. با این وجود جای تعجب ندارد که دفاع جاهلانهی مردم ایران در برابر مدرنیته را بفهمیم، همانطور که مکانیزمهای دفاع روانی فردی روانرنجور را در برابر اضطراب میفهمیم.
بهزعم من مدرن شدن ناگزیر است، اما در آن ماندن نه، در آن ماندن همانا فروماندگی است. باید همواره فراز رفت و اینبار فراز رفتن در بازگشتن است، از من به دیگری: از قدرت به عشق.
دکتر #وحیدشاهرضا
#گروه_روانشناسی_ژرف
هیچنیستیوهیچنیستکهنباشی
#کارل_گوستاو_یونگ #روانشناسی_تحلیلی #یونگ #تغییر #تغییر_خود #تغییر_سبک_زندگی #تحول_فردی #پدیدارشناسی #سال_نو #سال_نو_مبارک #نوروز_پیروز