چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید. جور دیگری که شمول همواره گسترشیابندهای داشته باشد. چراکه هر قدر وسعت نگاه یک فرد بیشتر باشد، گوناگونیهای بیشتری را در ساحت وجودی خویش میپذیرد. جهان، فینفسه برای هیچکس آشکار نیست. بودگیِ جهان یک راز سترگ است. آنچه در دسترس ماست همانا پدیدار جهان است. پدیداری که در نظر هر فرد، نمود خاص خودش را مییابد، و آنقدر نزدیک و در دسترس و همواره حاضر است که به راحتی با خوِد حقیقتِ فینفسه اشتباه گرفته میشود. و هر کسی را از ظن خود یار میکند. و یار، این واژهی خوشگوار. برای یار شدن راهی نیست، مگر آنکه از جایگاه محکم خود تکانی بخوریم و کوچ کنیم به جایگاه او، تا بتوانیم از منظر وی نیز به هستی نگاه کنیم. برای یار شدن باید آغوش گشود. مسئله این نیست که از کجا آمدهایم و به کجا میرویم، مسئله این است که چقدر عشق میورزیم. با چه شدتی، چه وسعتی و چه عمقی. پس باید از خود پرسید که گل شبدر چه کم از لالهی قرمز دارد؟
✍️ #وحیدشاهرضا
#گروه_روانشناسی_ژرف
هیچنیستیوهیچنیستکهنباشی
#فردریش_نیچه #نیچه #منظرگرایی #روانشناسی_تحلیلی #یونگ #کارل_گوستاو_یونگ #عشق #رواداری #صلح