🗓۲۴ آبان، روز بزرگداشت علامه طباطبایی ره
🔰 نابغه ای که سابقه مردودی دارد
⭕️ مؤلف تفسیر شریف المیزان #حضرت_علامه_طباطبایی رضوان الله علیه درباره دوران تحصیلش نوشته است: در اوائل تحصیل که به صرف و نحو اشتغال داشتم، علاقه زیادی به ادامه تحصیل نداشتم و از این رو هر چه میخواندم نمیفهمیدم و چهار سال به همین نحو گذراندم.
💠نقل شده است: یک روز وقتی در نحو به «سیوطی» رسیده بودند، استاد از آنها امتحان گرفت و سیدمحمدحسین مردود شد. وقتی کاغذش را می گرفت، استاد بدون اینکه او را نگاه کند، گفت: «پسر جان! وقت خودت و من را ضایع کردی.»
⭕️صورت سید محمدحسین سرخ شد. کاغذ را پشتش پنهان کرد و از مدرسه آمد بیرون. از خودش بدش می آمد. فکر کرد آدم چه قدر باید بی همت باشد، بی رگ باشد که چنین حرفی به او بزنند. نمی توانست آرام بگیرد یا برود بنشیند خانه. رفت بیرون شهر و به تفکر پرداخت و با خدایش خلوت کرد. خدا میداند که در آن خلوت چه بر او گذشت.
💠فرمودند: «به خداوند عرض کردم، خدایا یا فهم یا مرگ.» و همین باعث شد انوار الهی به ایشان برسد. وقتی به شهر برگشت، دوباره سراغ درس و بحث رفت و در فراگیری علوم مصمم شد.
⭕️ علامه طباطبایی در ادامه میفرماید: پس از آن یکباره «عنایت خدایی» دامن گیرم شده، عوضم کرد. در خود یک نوع شیفتگی و بیتابی نسبت به تحصیل کمال، حس نمودم. به طوری که از همان روز تا پایان ایام تحصیل که تقریباً هفده سال طول کشید، هرگز نسبت به تعلیم و تفکر، درکِ خستگی و دلسردی نکردم و زشت و زیبای جهان را فراموش نموده و تلخ و شیرین حوادث در برابر میپنداشتم. بساط معاشرت غیر اهل علم را به کلی برچیدم. در خورد و خواب و لوازم دیگر زندگی، به حداقل ضروری قناعت نموده باقی را به مطالعه میپرداختم. بسیار میشد به ویژه در بهار و تابستان که شب را تا طلوع آفتاب با مطالعه میگذراندم و همیشه درس فردا را شبِ پیش مطالعه میکردم. اگر اشکالی پیش میآمد با هر خودکشی بود حل مینمودم. وقتی که به درس حضور مییافتم از آنچه استاد میگفت قبلاً روشن بودم و هرگز اشکال و اشتباه درس را پیش استاد نبردم.
📍@JahadElmi313