تصویر کلیشهای سیاهپوستان در رسانه
اعظم صوفیانی
کانون زنان ایرانی
انیمیشنهای والت دیزنی و کلیشهسازیهای جنسیتی -بخش پنجم
بازنماییهای رسانهای اجتماعی از قبیل کلیشهها یا تعصبات قومی در جامعه از طریق گفتمان بازتولید میشوند و بیانگر روابط فرادستی و فرودستی هستند. این بازنمایی های اجتماعی خاص، محتواها، ساختارها و راهبردهایی را ترسیم میکنند که غلبه قومی یا نژادی را به شکلی مؤثر بازتولید کند. اعضای گروه اکثریتِ فرادست دانش و عقایدشان درباره اینکه اعضای گروههای اقلیتِ فرودست از کجا آمدهاند، شبیه چه هستند، چرا اینجا هستند، چه هنجارها و ارزشهای فرهنگی دارند را از طریق بازنمایهای اجتماعی رسانهها تثبیت یا ترسیم میکنند. بویژه به محض آنکه اطلاعات بسیار پیچیده میشوند، مردم به طرحوارهها و الگوهای آماده، که عمدتا رسانهای است، گرایش پیدا میکنند نه به جزئیات فراوان وضعیت واقعی. بازنماییهای اجتماعی باعث پردازش اطلاعات سوگیرانه درباره اعضای گروه اقلیت به طور عام و استفاده و بازخوانی گفتمان حامی درون گروه درباره افراد خارج از این گروهها به طور خاص میشوند.
کلیشههای جنسیتی سیاهپوستان
انتقادهای قابل ملاحظهای از کلیشههای نقش جنسی زنان سیاهپوست یا افریقایی امریکایی وجود دارد. این کلیشههای رایج اغلب شامل «دایه ها»، «مادرسالارها»، «زنان سلیطه و شرور»، و «مادران خیّر» است. بدنهای زنان افریقایی امریکایی اغلب «فوق شهوی» (hypersexuality) به تصویر در میآیند، تا نشان دهند که این زنان در درجه اول شخصیتی شهوی دارند تا رمانتیک. زنان افریقایی امریکایی مسن اغلب در نقشهایی بر مبنای «اسوه مادری» (mammy archetype) ظاهر میشوند، حال آنکه زنان افریقایی امریکایی جوان اغلب به عنوان «ملکههای خیّر» (welfare queens) و «وسیله تولید بچه» (baby machines)، با تأکید بر بیبند و باری و حرص و ولع نمایش داده میشوند. از دیگر کلیشههای رایج میتوان به تصویر «مادرسالار» سیاه اشاره کرد، یعنی آن زن سیاهپوست، قلچماق و غلبهناپذیر و آن زن سیاهپوستی که اشتهای جنسی سیریناپذیری دارد. مردان افریقایی امریکایی نیز در رسانهها کلیشهای هستند شامل عمو تم لنگ، بدوی، عمو رمو و کاکاسیاه جادویی. همچنین مردان سیاهپوست عصبانی و تهاجمی به تصویر در میآیند.یند.آ
«فرانتس فانون» بسیاری از پژوهشهای خود را به مسئله سیاهپوستان اختصاص داده است. او مینویسد: در اروپا سیاهپوست تجلی بخش پلیدی است. سیاهپوست جلاد است. شیطان سیاه است. همه از تاریکیها سخن میگویند. وقتی کسی آلوده باشد، سیاه است، خواه آلودگی جسمانی باشد خواه اخلاقی. در اروپا سیاهپوست نمایاننده جنبه پلید شخصیت انسانی است. در یک سو سیاهی است و تاریکی، سایه، تیرگی، شب، دهلیزهای زیرزمینی، اعماق ته دریا و سیاه کردن شهرت افراد و در سوی دیگر نگاه روشن، معصومیت، کبوتر سپید صلح، نور سحرآمیز بهشتی. بچهای ملوس و موطلائی، جملهای است که آرامش بسیار، شادی فراوان و بهخصوص امید سرشار در آن نهفته است. حال آنکه در مورد بچهای ملوس و سیاه چنین نیست و حتی چنین جملهای از نظر معنی ناجور مینماید چون بچه سیاه نمایاننده فقر و بدبختی و گرسنگی است. در اروپا سیاهپوست مظهر گناه است، نمونه عالی ارزشهای پست و حقیر. فانون به کلیشههایی نظیر سیاه، حیوان است؛ سیاه، بد است؛ سیاه، بدجنس است؛ سیاه، زشت است اشاره میکند و میگوید حتی عادت بر این شده است که در مورد سفیدپوستی که بدجنس باشد، بگویند روح سیاهپوستی دارد. سفیدپوستی که یک سیاهپوست را مخاطب قرار میدهد، درست رفتار یک بزرگسال با یک خردسال را دارد و با ادا و اطوار، ملایم و آرام، با دلسوزی و ترحم صحبت میکند. به این ترتیب، سیاهپوست از لحظهای که به تفاوت میان خود و سفیدپوست، که اروپاییان بر او تحمیل کردهاند، پی میبرد، دیگر آرام و قرار ندارد. فانون میگوید: ما طی سه چهار سال با در حدود پانصد سفیدپوست (فرانسوی، آلمانی، انگلیسی و ایتالیایی) صحبتهایی کردیم. هنگام گفتگو افراد به سهولت عقاید خود را ابراز میکردند و مجاب بودند که با نظریات خود ما را نمیرنجانند. گاه طی گفتگوهای آزادانه لفظ سیاهپوست را در میان ده، بیست لفظ دیگر میگنجاندیم. نزدیک به شش دهم جوابها از این قرار بود: سیاهپوست مساوی است با امری بیولوژیک، سکس، قدرت، ورزشکار، نیرومند، بوکسور، جو لوئی، جس آون، تیرانداز سنگالی، وحشی، حیوان، شیطان، معصیت.
ادامهی مطلب را در وبسایت کانون زنان ایرانی بخوانید:
https://ir-women.com/20163