▫️درباره مرورهای سیستماتیک خالی، تکراری یا بیفایده
On empty, redundant or pointless systematic reviews
خانم دکتر
Sally Thorne سردبیر مجله
Nursing Inquiry در شماره دوم از دوره 31 ام این مجله (2024) و در قالب یک ادیتوریال (سرمقاله) نگاه دیگری به مرورهای سیستماتیک داشته است.
از نظر وی، برخی پژوهشگران- و عمدتاً دانشجویان تحصیلات تکمیلی-
بجای بررسی عمیق، نقادانه و جامع متون موجود، اقدام به انجام مرورهای سیستماتیکی میکنند که بسیار سطحی هستند و دانش جدیدی به متون اضافه نمیکنند.
خواندن این ادیتوریال خالی از لطف نیست.
بخش اول:
در این سرمقاله، به این موضوع میپردازم که چه شرایطی باید فراهم باشد تا یک مرور سیستماتیک بتواند سهمی اصیل و ارزشمند در متون علمی داشته باشد. مانند بسیاری از سردبیران مجلات پرستاری، مقالات زیادی دریافت میکنم که بر پایه انواع مختلف مرورهای سیستماتیک نوشته شدهاند (مانند مرورهای اسکوپینگ، مطالعات متاسنتز، تحلیلهای کتابسنجی و غیره). هر یک از این مقالات ادعا میکنند اثری علمی و اصیل هستند و اهمیت خود را اینگونه توجیه میکنند: یا مرورهای قبلی را بهروز میکنند یا آنها را گسترش میدهند یا با مرورهای موجود تفاوت دارند و یا شکافهای دانشی را پر میکنند. البته برخی از این مرورهای سیستماتیک واقعاً به هدف خود میرسند، اما بسیاری از آنها موفق نمیشوند. مهم است که دلایل این ناکامی را بررسی کنیم.
امروزه که پایاننامههای مبتنی بر مقاله (manuscript-based dissertations) محبوبیت یافتهاند، تبدیل مرور متون به یک محصول سیستماتیک، راهی شده است برای مشروعیت بخشیدن به این نوع مرورها به عنوان آثار علمیِ مستقل و قابل انتشار. این روش، جایگزین مرورهای روایتی (narrative) یا تلفیقی (integrative) شده است که پیشتر، بخشی ضروری از پایاننامهها یا پژوهشهای جدید بودند، اما معمولاً نمیشد آنها را به تنهایی منتشر کرد. برخلاف گذشته که پژوهشگران باید کار گستردهای برای ورود به یک موضوع پژوهشی جدید انجام میدادند، برخی پژوهشگران امروزی گمان میکنند صرفِ نوشتن یک مرور سیستماتیک برای «شناخت» متون حوزهشان کافی است و از مطالعه عمیق و تفکر درباره طیف گسترده منابع چشمپوشی میکنند.
جذابیت روش سیستماتیک قابل درک است. هر دانشجوی تحصیلات تکمیلی با دو اصل مهم آشنا میشود: نخست اینکه ۱۷ سال طول میکشد تا یافتههای علمی در عمل (practice) به کار گرفته شوند، و دوم اینکه مقالات مروری همواره بیشتر از مقالات پژوهشی اصلی مورد استناد قرار میگیرند. اگر با دید انتقادی به موضوع نگاه نکنیم، ممکن است به این باور نادرست برسیم که مقالات مرور سیستماتیک، صرف نظر از کیفیت یا ماهیتشان، خود به خود نقشی کلیدی در انتقال یافتهها به عرصه عمل دارند. وقتی اساتید راهنما از دانشجویان میخواهند تمام مرورهای پیشین در موضوعشان را جستجو و گزارش کنند، این تصور غلط تقویت میشود.
با پذیرش مرور سیستماتیک به عنوان یک کار علمی ارزشمند، استفاده از معیارهای خروج (exclusion criteria) سختگیرانه برای کاهش حجم زیاد مطالعات به تعداد اندکی مطالعه مشابه نیز رواج یافته است. در بدترین حالت، نویسنده مرور سیستماتیک تنها این مطالعات محدود را فهرست میکند و بدون تفکر عمیق درباره ارتباط آنها با مطالعات حذف شده، صرفاً نتایج مشترک آنها را گزارش میدهد. مرورهای خالی (empty reviews) - که نتیجه میگیرند هیچ دانشی درباره موضوع وجود ندارد (به جای آنکه بگویند هیچ مطالعهای معیارهای سختگیرانهشان را برآورده نکرده) - نیز کم نیستند. برخی مرورها هم فقط با افزودن چند مطالعه جدید، همان نتایج سطحی مرورهای قبلی را تکرار میکنند.
بدتر از همه آنکه، گاهی نویسندگان این مرورها طوری مینویسند که گویی یافتههایشان از تمام پژوهشهای پیشین معتبرتر است. این مشکل زمانی حادتر میشود که پژوهشگران تازهکار به جای مطالعه عمیق منابع اصلی، صرفاً به این مرورها تکیه میکنند. همانطور که پیشتر نیز در این مجله استدلال کردهام، با گذشت زمان، مباحث علمی از واقعیت و کاربرد عملی فاصله میگیرند.
میدانم که این قضاوت سختگیرانه است. اما این مشکل را مطرح میکنم تا نشان دهم وقتی مرورهای سیستماتیک را بیش از مرورهای انتقادیِ تلفیقی و روایتی ارج مینهیم، در واقع تصویری نادرست از دانش موجود ارائه میدهیم. اگر این روند را به چالش نکشیم، ممکن است به سوی فرهنگی علمی حرکت کنیم که در آن روشهای خشک و فنی جایگزین تفکر انتقادی میشوند.
#evidence_synthesis
#systematic_review
#critique
🆔 @irevidence