📝تقابل لاتاری و فراری
✍️ #سیامک_مهاجری@IranSociologyاخیراً یاسر عرب، مستند ساز در روزهایی که انتقادها از فیلم «لاتاری» بالا گرفته است، با کمپینی در مقابل این فیلم و مافیای سینمای ایران پیشنهاد تماشای فیلم «فراری» را داده است. خارج از ذکاوتی که در این انتخاب و تقابل وجود دارد، من مایلم از منظری گفتمانی به این موضوع ورود کنم، و فیلم لاتاری و فراری را نه ساخته فیلمسازانشان، بلکه تولید شده دو شکل از گفتمان و نماینده دو صورت بندی گفتمانی قلمداد کنم. در حقیقت هیچ تهیه کننده و فیلم سازی قادر نیست که اثری را تولید کند که بستر گفتمانی و بستر اجتماعی آن، چه بهصورت فروخورده و چه بهصورت فعال وجود نداشته باشد و اگر گامی فراتر بگذاریم باید بگوییم اگرنه همه اما بخش قابل توجهی از شرایط تولید یک اثر هنری ریشه در سفارش اجتماع دارد.
دال مرکزی گفتمان فیلمهایی چون لاتاری، آژانس شیشهای، قیصر و... رادیکالیسم است. این دال مرکزی تمایل دارد مفاهیمی چون غیرت، شجاعت، عمل گرایی و... را فرا بخواند و نظم گفتمانی را میسر کند تا از طریق آن شکلی از معنا را تولید کند. دال مرکزی این گفتمان، به طبع، مفاهیمی چون سازش، صلح، مذاکره و تأمل را پس میزند و یا آن را در اولویت خود قرار نمیدهد. حال چه این فیلم را سفارش خاص از یک نهاد قدرت بدانیم، چه آن را در سیطره مافیای سینمای ایران، در اصل مسئله تفاوتی نمیکند این فیلم نماینده یک گفتمان است که در سطح اجتماعی وجود دارد و عدهای پیرو آن هستند. هرچند چنین گفتمانی از منظر افرادی چون ناصر فکوهی یا محسن حسام مظاهری و... خطرناک باشد اما شاید بتوان از تولید یا پخش یک فیلم جلوگیری کرد اما اصل گفتمانی را که با رویکردی رمانتیک یا حتی در طیفهای غیر رمانتیک ملی گرایی، یا قوم گرایی را ترویج میکند یا با حرکات غیر رادیکالیسم در سطح اجتماعی موافقتی ندارد را نمیتوان حذف کرد. شاهد مثال آنکه اگرچه حکومتها با حذف یا محدود کردن افراد اقداماتی را در عمل انجام دادند اما هرگز نتوانستند که بسترهای گفتمانی آن را از بین ببرند. در نتیجه مطالعه و نقد آنها از دل یک فهم درون گفتمانی میسر است که از موضوع این نوشتار خارج است.
اما تقابلی که یاسر عرب بین لاتاری و فراری ایجاد میکند، تقابل بین رادیکالیسم و مذاکره نیست، تقابل بین انتخاب صلح و جنگ نیست، تقابلی از جنس حاج کاظم و سلحشور در آژانس یا تقابل موسی و مرتضی در لاتاری نیست. در شکل کلانتر تقابل بین اصلاح طلبی و انقلابی گری نیست. بلکه گفتمان دیگری است که در این تقابل، نه جنگ و نه سازش بلکه «سوژهی ویران گر میل» را برجسته میکند! در واقع فراری، محل مناقشه را تغییر میدهد و آن را بر شیزوفرنی میل متمرکز میکند. دال مرکزی گفتمانی که فراری نماینده آن است میلی فزایندهای است که میتواند بهمراتب ویرانگرتر از سازش کاران، رادیکالها، اعراب و... باشد. میلی که به تعبیر لاکان فاقد موضوع است؛ و ماشین فراری تنها بهانهای برای آن است، زیرا این خود میل است که گم شده و جستجوی سرسام آور برای یافتن آن بینتیجه است. در واقع گفتمانی که پس پشتِ فراری قرار دارد سعی دارد با برجسته کردنِ عواملی که این میل را تشدید کردند، نوک پیکان انتقاد را از بیغیرتی و عرب ستیزی به سمت سرمایه داری ویرانگر بچرخاند.
در حقیقت این گفتمانها در سپهر عمومی ما در حال نزاع هستند و هریک تلاش میکند با برجسته کردن دال مرکزی خود دالهای شناور موجود را به سمت خود جذب کند. من برخلاف یاسر عرب اقبال به فیلم لاتاری و بهوقت شام و بیتوجهی به فراری را نه الزاماً برآمده از مافیای سینمای ایران که حاصل نظم گفتمانی در سپهر عمومی میدانم، به این معنا که توجه به دال مرکزی گفتمان فیلم فراری در خود بستر اجتماعی ما به نسبت گفتمان رقیب در اقلیت است. ما به تماشای لاتاری میرویم زیرا مقصر یک عامل بیرونی است، یک دیگری است، اما در به وجود آمدن وضعیتی که فراری به دنبال آن است دستهای همه ما آلوده است و از سویی دیگر همه ما در جستجوی آن میلی هستیم که فانتزی فراری را ممکن می کند در نتیجه از دیدن چهره خود در آینه فیلم گریزانیم.
#نقد_فیلم#سینماکانال نویسنده (دیدن):
@boof60https://goo.gl/MGqPCs🌏جامعهشناسی
👇https://t.me/joinchat/AAAAADusPvd55HU6gKBynA