بنیاد جبههی ملی ایران
و نکتهای مرتبط با ۲۸ امرداد
به درخواست دوستی نگاهی به روزشمارهای تاریخ ایران در این چند روز داشتم، که به نکتهای برخورد کردم. امروز ۲۱ آبان (۱۳۲۸) سالروز تأسیس جبههی ملی ایران است. همانطور که میدانید نطفهی شکلگیری این گروه به وقایع مربوط به انتخابات شانزدهمین دوره مجلس شورای ملی بازمیگردد. دخالت هژیر، وزیر دربار، در جریان برگزاری انتخابات دوره شانزدهم مجلس شورای ملی اعتراضات بسیاری را از سوی گروهها و چهرههای سیاسی موجب شد. از آن جمله گروهی از نخبگان و روزنامهنگاران بودند که با محوریت دکتر محمد مصدق در اعتراض به دخالتهای دولت وقت در ۲۲ مهرماه ۱۳۲۸ در کاخ مرمر متحصن شدند. هر چند خواست متحصنان برای لغو انتخابات تا تعیین دولتی بیطرف به سرانجام نرسید، ولی مقدمات تأسیس جبههی ملی را فراهم کرد؛ چرا که چندی پس از پایان تحصن، متحصنان در منزل مصدق جمع شدند و آنچنان که گفته میشود در این جلسه سیدحسین فاطمی، مدیر روزنامهی
باختر امروز، پیشنهاد تشکیل ائتلافی به نام جبههی ملی ایران به رهبری دکتر محمد مصدق را داد.
جز این دو نام، نامهایی چون احمد ملکی مدیر روزنامهی
ستاره، محمدحسن کاویانی، کریم سنجابی، احمد زیرکزاده، عباس خلیلی مدیر روزنامهی
اقدام، عمیدی نوری مدیر روزنامهی
داد، سیدعلی شایگان، شمسالدین امیرعلایی، سیدمحمود نریمان، ارسلان خلعتبری، آیتالله غروی، ابوالحسن حائریزاده، حسین مکی، مظفر بقایی، عبدالقدیر آزاد، محمدرضا جلالینائینی مدیر روزنامهی
کشور و مشاراعظم در هیأت مؤسس جبههی ملی ایران به چشم میخورد.
اما نکتهی مورد نظرم اینجا بود که با وجودی که میان احزاب و شخصیتهای جزو جبهه تا ۳۰ تیر ۱۳۳۱ همگرایی قابل توجهی از توافق بر روی امر ملی وجود داشت و آن را میتوان دورهای طلایی از همکاری میان نیروهای تحولخواه به حساب آورد اما پس از نخستوزیری مجدد دکتر مصدق تا رویداد ۲۸ امرداد، جبهه دورانی سرشار از اختلاف را از سر گذراند تا آنجا که در هنگام یادشده از میان ۱۹ نفر عضو هیأت مؤسس جبهه، تنها چهار پنج تن در کنار مصدق باقی ماندند و دیگران یا کنار رفتند یا آشکارا علیه او نقشآفرینی کرده و حتا از برکناری دولت حمایت کردند.
البته به شخصه در اختلاف میان دکتر مصدق با این افراد حق را به دکتر مصدق میدهم که افق دید وسیعتری را نسبت به جنبش داشت و سطح موضوع را از ملی شدن ظاهری صنعت نفت به ملی شدن واقعی آن و حتا فراتر از آن خلع ید استعمار انگلیس ارتقا داد، ولو با پذیرش قربانی کردن و حتا بدنامی خودش، وگرنه اصول دموکراسی حکم میکند که به حزب متبوع خودمان وفادار باشیم و اگر اکثریت با روش و برنامهای مخالفت کردند آن را بپذیریم. این جدا از مخالفت دیگرانی چون آيتالله کاشانی است که به هر رو وزنهای اجتماعی در پشتیبانی از دولت بود. و اینها یاران دکتر مصدق بودند و نه منتقدان و مخالفانش.
از این رو، مصدق را، وارونه آنچه گفته میشود، نمیتوان وفادار بیچونوچرای دموکراسی دانست و او هم در هنگام انتخاب میان دموکراسی و منافع ملی دومی را انتخاب میکرد. اما به هر رو، نمیتوان مردم را به زور به سوی کاری که درست میدانیم بکشیم وگرنه چه تفاوتی میان مصدق با نظام کنونی وجود دارد؟ از این روست، که می توان در سنت ارزشگذاری بر روی آنچه در ۲۸ امرداد گذشت بازنگری کنیم و از آن - به مثابهی امری تاریخی، و نه دعوایی زنده - بگذریم.
@IranianLook