انجمن آنتیتئیستهای ایران
✮ شب
#شراب گذشته است، نوبت
#خماریست!
شاید هیچ ملتی را در جهان نتوان یافت که به اندازه ما شعر گفته باشد و شعر خوانده و شاعرانه زیسته باشد.
شعر، زبان تخیل است و
تخیل همواره چند گام جلوتر از علم است، اما گاهی نیز به بیراهه میرود
#تخیل، افقهای دور را نشان میدهد و عینکی دوربین برای چشمهای نزدیکبین علم میسازد. اما اگر فروتنی علم نباشد، فراتنی و بلندپروازیهای
تخیل کار دست انسان میدهد
تعاملات علم و
تخیل، بسیار پیچیده است. از زمان
#افلاطون تا امروز، فیلسوفان کوشیدهاند که
سبکبالی تخیل را با سرسختی علم مهار کنند و نیز
به نیروی تخیل، علم را از لاک محافظهکاری بیرون آورند. آنچه تا امروز بر آن توافق شده است،
نیازمندی علم به تخیل، و ناگزیری تخیل از مراعات جانب علم در مقام داوری و زیستن در جهان خاکی استبه خدا پناه باید برد از روزی که
تخیل، از آسمان فرود آید و زمام زمین را در دست گیرد
#شعر در جهان خویش سلطان است، اما اگر به تاریخ شبیخون زند و دستگاههای معرفتی را تسخیر کند، آدمی را در
#هپروتبیپایان رها میکند
بسا و بسا باورها و اندیشهها که از کارخانه شعر به خانههای ما آمده و جا خوش کردهاند. دستکم نیمی از باورهای دینی و فرهنگی ما در آشپزخانه ذوق و قریحه شاعران پختوپز شده و سپس جامهی عقیده پوشیده است
جانمایهی شعر، غلو و مبالغه است و اگر ما ملت مبالغات و غلوهای خردسوزیم، از آن رو است که شاعرانه اندیشیدهایم و خیمه در صحرای خیالات زدهایم
آیا این شاعرانگی نیست که سراچهی سوخته و بیرونق خویش را پایتخت جهان میبینیم؟
شاعرمآبی نیست قافیهاندیشیهای ما برای مضمونهای تکراری؟
در هزاران مسئلۀ نظری و انسانی جهان جدید نیندیشیدن و همه را پشت گوش انداختن، و سپس فروکاستن همه معضلات فرهنگی و فکری و اجتماعی به دوستی با فلان و دشمنی با بهمان، اگر
#تغزل نیست، پس چیست؟
شاعرانهتر از این چیست که میخواهیم یا چند گزارهی ساده و شماری قانون و قاعده در احکام و عقاید و اخلاق، تمدن بسازیم و فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم؟
ملتی که دوران نوزایی و روشنگری را پشت سر نگذاشته است و سخنگویانی همچون ولتر و دیدرو ندارد و فیلسوفانی در حد و اندازهی ارسطو و اسپینوزا و کانت و روسو و جانلاک به خود ندیده، و بیشتر قدیس و معرکهگیر و اسطورههای خاموش داشته است، اگر نمیهراسد و نمیجنبد، از آن رو است که سر از خرقهی خیال بر نمیآورد و پا از خانقاه خاماندیشی بیرون نمیگذاردخیالپردازی نیست هوس تغییر سرنوشت بدون هیچ تغییری در هیچ نهاد و ساختار و جایگاهی؟
دانشمندی که در محیطی شاعرانه زیسته است، دو ویژگی مییابد:
نخست اینکه، جزییات را در شان خویش نمیبیند
و دیگر آنکه، هدف برای او اقناع مخاطب است
بدین روست که فلسفهورزی ما بیشتر از جنس مضمون پردازیهای شاعرانه بوده است؛ همه و همه
#انتزاعی و
#ابرآشیان، و دریغ از اندکی
#اندیشههایزمینی و
#انضمامیدانشها در برابر هیچ دشمنی چندان برخود نمیلرزند که در برابر تناقض. اما شاعران از عهده هر تناقضی برمیآینددرویشی را با خرسندی جمع میکنند (خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی) و در عین تنگدستی، از عیش و مستی سخن میگویند (در عین تنگدستی در عیش کوش و مستی)، و از فنا به بقا میرسند
هیچ اندیشه، هیچ دستگاه معرفتی و هیچ ملتی به تناقضهای بیشمار خو نمیکند، مگر آنکه خوی شاعرانه داشته باشد
تنها شاعر است که میتواند در خانهای کلنگی و فروریخته بنشیند و در خیال خویش تمدنی بزرگ بسازد و بر طبل استغنا بکوبد. خشت زیر سر و بر تارک هفت اختر پای | دست قدرت نگر و منصب صاحبجاهی
امروز نیاز ما به فروتنی در برابر دانشها و واقعیتها، به انداز هم
#فراتنیها و
#بدمستیهای نیاکانمان است
تاریخ، سهم مستانِگی ما را بهکمال پرداخته است اما دریغا که جهان میخانه نیست -
تختهبند هشیاری و بیداری استشب
#شراب گذشته است، نوبت
#خماریست#رضا_باباییJoin Us ☞
@iranian_antitheists