انجمن آنتی‌تئیست‌های‌ ایران

#ادامه‌دارد
Channel
Religion and Spirituality
Blogs
Education
Humor and Entertainment
PersianIranIran
Logo of the Telegram channel انجمن آنتی‌تئیست‌های‌ ایران
@iranian_antitheistsPromote
853
subscribers
1.4K
photos
283
videos
1.64K
links
بر چرخ پادشاهی‌عالم کسی نبود انسان که سجده‌کرد، خدا آفریده‌شد ☆ آرشیو @UnbelieversLectures ☆ کتابخانه‌انجمن @ir_antitheists_Library ☆ ربات انجمن @anti_theistsBot ☆ گروه انجمن @iranian_antitheists_group ☆ وبلاگ رسمی انجمن tiny.cc/anti-theists
To first message
انجمن آنٺی‌ٺئیست‌های‌ ایراךּ

⥪ آگنوستیسیزم یا آتئیسم؟

بسیاری ترجیح می‌دهند که در مورد وجود خدا، خود را #آگنوستیک یا ندانم‌گرا بنامند. بنظر ایشان این موضع بسیار عاقلانه‌تر و خردمندانه‌تری نسبت به #آتئیسم (یا atheism یا خداناباوری) است. اما واقعیت اینست که این افراد نمی‌دانند چه می‌گویند و اصولا درک درستی از مفاهیم ندارند. متاسفانه حتی متفکرین و صاحب‌نظران (ظاهرا) برجسته هم در این مورد دچار سردرگمی هستند. توجه داشته باشید تعاریف و تفاوت‌گذاریی‌هایی که در اینترنت بین آتئیسم و آگنوستیک می‌خوانید، اکثرا غلط هستند و معمولا توسط افراد ناآشنا به مفهوم‌پردازی و فلسفه مطرح شده است. یک نمونه از این تعاریف غلط را در تصویر اول مقاله می‌توانید ببینید

اول از همه باید یک اشتباه در مورد تعریف آتئیسم را برطرف کنیم. بارها دیده‌ایم که برخی به اشتباه تصور می‌کنند که آتئیسم، باور و اعتقاد به این است که خدا وجود ندارد.اما اینطور نیست و من بارها در همین کانال این تعریف را غلط نامیدم. آتئیسم یعنی عدم باور به وجود خدا نه باور به عدم وجود خدا. بین این دو تفاوت نسبتا ظریفی وجود دارد. در واقع، روند استدلال به صورت زیر است:

۱) عقل حکم می‌کند که ما تا وقتی دلیلی برای پذیرش صحت گزاره یا وجود چیزی نداشته باشیم، به وجود آنچیز یا صحت آن گزاره، اعتقاد نداشته باشیم
۲) به لحاظ عقلانی ما هیچ دلیل و استدلالی برای وجود خدا نداریم و به لحاظ تجربی ما هیچ گواه تجربی برای وجود خدا نداریم
۳) پس مطابق بند اول، ما به وجود خدا اعتقاد و باوری نداریم و این تعریف آتئیسم است

پس اتئیسم به معنای این نیست که ما دلایلی برای اثبات عدم وجود خدا داریم. پس این گفته که آتئیسم باور به عدم وجود خدا است، غلط است. آتئیسم عدم باور به وجود خدا است.

به تفاوت بین این دو گزاره باور به عدم وجود خدا (که آتئیسم نیست) و عدم باور به وجود خدا (که همان آتئیسم است) دقت کنید. اولی یک باور است و نیازمند اقامه دلیل و دومی یک باور نیست


◍ اگر اتئیسم این است پس #آگنوستیسیزم چیست؟
امیدوارم این مساله یکبار برای همیشه روشن و شفاف گردد و دیگر نیازی به توضیح و بحث اضافی نباشد. برای افرادی که به مفهوم‌پردازی عادت ندارند، این کلمات و واژگان موجب سردرگمی است. ولی اگر این افراد کمی دقت کنند، همه چیز روشن می‌شود. ما در مورد هر موضوعی می‌توانیم آگنوستیک باشیم، مثلا در مورد وجود روح، موجودات فرازمینی، اعتقاد به معجزات، وحی و البته وجود خدا و هرچیز دیگری می‌توانیم آگنوستیک باشیم. در همه این موارد، موضع اگنوستیکی بدین معناست که ما دلایلی برای پذیرش وجود این موجودات نداریم، پس وجود آنها را باور نمی‌کنیم. اگر صحبت بر سر وجود خدا باشد، و اگر شما در مورد وجود خدا، آگنوستیک باشید، پس آتئیست هستیم. پس آگنوستیسیزم اعم از اتئیسم هست (یعنی مثل رابطه مجموعه و زیرمجموعه). شما ممکن است در مورد وجود روح، وجود اژدها یا گرمایش‌زمین آگنوستیک باشید. حالا اگر در مورد وجود خدا، آگنوستیک باشید، پس آتئیست هستید.

پس تا جایی که بحث بر سر وجود خدا است، آگنوستیسیزم و آتئیسم یکی هستند. اما دقت کنید که آگنوستیسیزم یک #نمی‌دانم از روی تنبلی‌ذهنی نیست. اگنوستیسیزم یک #می‌دانم مشخص دارد، یعنی من می‌دانم که دلایل کافی و معتبری برای پذیرش خدا وجود ندارد. اگر شما کلا در مورد وجود چیزی و اینکه آیا دلایلی برای وجودش هست یا نه، صرفا اظهار بی‌اطلاعی کنید، شما اگنوستیک نیستید بلکه فقط نامطلع هستید (یعنی کلا در باغ نیستید). یعنی کسی هستید که اصلا پژوهش و تاملی روی این قضیه نداشته است

البته تعاریف قراردادی هستند و شما می‌توانید آگنوستیسیزم را به طور کل، یک نمی‌دانم‌ساده در مورد وجود خدا تعریف کنید؛ یعنی بگویید اصلا نمی‌دانم که برای وجود خدا دلیل و مدرکی هست یا نیست. اما اگر این کار را می‌کنید، پس شما عملا در خارج از حیطه معرفت‌شناسی قرار گرفته‌اید و شما اصلا صاحب‌نظر نیستید که بخواهیم نامی را روی شما بگذاریم

#ادامه‌دارد

ᴊσɪη υѕ ⥂ @iranian_antitheists
​​انجمن آنٺی‌ٺئیست‌های‌ ایراךּ


⥪ استبداد، دیکتاتوری و توتالیتاریسم

ذهنیت استبداد زده هر امر و موضوع عمومی را به موضوع‌شخصی و خصوصی تبدیل می‌کند و به عکس هر امر شخصی و خصوصی را به موضوع‌عمومی و اجتماعی مبدل می‌سازد. در حقیقت برای ذهنیت استبداد زده درستی یا نادرستی اندیشه‌ای از سنجش آن اندیشه با واقعیت دریافت شدنی نیست، بلکه او با در نظر گرفتن یک جانبه اینکه هر اندیشه‌ای از سوی چه شخصی یا گروهی خاص ابراز شده، راجع به درستی یا نادرستی آن داوری می‌کند.به عبارت دیگر ذهنیت استبداد زده حجت‌گرا است به این معنا که قضاوت او در باره اندیشه‌ها و موضوع‌ها مبتنی بر استدلال‌عقلانی نیست، بلکه تأکید او بر شخص یا گروهی است که آن اندیشه یا موضوع را مطرح کرده‌اند و بر همین منوال بدون استدلال و عقلانیت یا موضوعی را کاملا رد می‌کند یا در بست می‌پذیرد.

در ساختار، نهاد، سازمان و کنش و ذهنیت استبداد زده همه چیز از روابط شخصی گرفته تا مناسبات پیچیده اجتماعی، حول محور زور و خشونت از نوع نرم یا جنس سخت آن می‌چرخد. ذهنیت استبداد زده روابط و مناسبات اجتماعی در نهادها و سازمان‌های رسمی و غیررسمی را مبتنی بر اصل سلطه و زور می‌داند به همین دلیل معمولا در برابر ظالمانه‌ترین رفتارها سکوت اختیار می‌کند چرا كه ساختار نظام استبداد هیچگاه پاسخگو نیست و چون اعمال زور خود را بر حق می‌داند، دستگاه‌های منتصب به او هم از هیچ ظلمی فروگذاری نمی‌كنند و خود را بر حق می‌دانند. حس انتقاد و اعتراض در وجود استبداد زده مرده است و هرگز به خود اجازه نمی‌دهد در مقابل گماشته‌ای که به او ظلم می‌کند لب به اعتراض و انتقاد بگشاید. اصولا تسلیم شدن و انتقاد نکردن در نظام‌های مستبد به حدی نهادینه شده که نه تنها رفتار و قوانین ظالمانه افراد را بر نمی‌تابد بلکه اگر فردی هم لب به اعتراض بگشاید به طور ناخودآگاه در برابر بسیاری از این اعتراض‌ها از خود مقاومت نشان داده و افراد معترض را تشویق به سکوت و چشم پوشی می‌کنند و هر‌گونه رفتار اعتراض‌آمیزی که موجب عصبانیت استبداد می‌شود در نظر آنها غیرعقلانی، ناکام و منجر به شکست و مستوجب مجازات سنگین است.

جامعه استبداد زده به شدت فردگرا است یعنی اینکه افراد جامعه آرزوها و آمال خود را در وجود فردی جستجو می‌کنند که او را منجی و نجات‌بخش می‌دانند و همیشه غافل از این اصل هستند که همین فرد منجی ممکن است دوباره به قدرت مستبدی مبدل شود که توان مقابله با آن بسیار پر هزینه باشد. اصولا جوامعی که از دیرباز حکومت‌های استبدادی را تجربه کرده‌اند همیشه بر این باورند که تنها یک فرد توانا که معمولا از نظر عقیده مورد تأیید عوام مردم است، قادر می‌باشد، نظامی بوجود آورد که منافع همه افراد آن جامعه را تأمین کند. در همه موارد این فرد به شکلی پیشوا یا مریدی‌مقدس در می‌آید که مردم او را بری از هر عیب و نقصی تصور می‌کنند و کار انتقاد و باز خواست از او را گناه نابخشودنی به حساب می‌آورند به شکلی که همین فرد با گذشت زمان به یک قدرت مستبدی تبدیل می‌شود که همواره مشروعیت خود را انتخاب مردم جلوه می‌دهد.

این درحالیست که در جوامع دمکراتیک، بشر به این نتیجه نه چندان کم‌هزینه رسیده است که قدرتی که می‌خواهد دولت و جامعه را رهبری و نظارت کند باید خود، تقسیم و توزیع شده، تحت‌کنترل و نظارت همگانی سازمان یافته و مستمر و در گردش دائمی میان لایه‌های طبقات‌اجتماعی مختلف یا نمایندگان منتخب آنها باشد، تا کمترین آسیب اجتماعی را به مجموعه تحت‌امر خود برساند و افراد از گزند قدرت‌سیاسی در امان باشند

#ادامه‌دارد


ᴊσɪη υѕ ⥂ @iranian_antitheists