سرنوشت پیکر کوروش بزرگ؛ سه گزارش چه میگویند؟
سورنا فیروزی
کارشناس ارشد باستانشناسی
@IranArianaShahnameh
دربارهی پایان کار کوروش دوم، ناموَر به «بزرگ»، سه گزارش بنیادین در دست است، نوشتههای هرودوت در کتاب یکم از کار خود برپایهی شنیدههای خیابانی، نوشتههای کتسیاس که رونوشتی از نبشتههای بایگانی رسمی تاریخنگاری پارسی بودند و نوشتههای گزنفون که از بایگانیای نزدیک به آنچه کتسیاس بهره برده، به قلم خود نویسندهی یونانیزبان رونوشت شدهاند. پیشتر و در سال 93 خورشیدی، در هفتهنامهی امرداد، نقشهای درپیوند با «زندگینامهی کوروش»، به چکیدهای از دادههای این سه نوشتار بنیادین پیرامون سرنوشت کوروش بزرگ و پیکرش اشاره شد. در اینجا به صورت ویژه آن دادهها را واکاوی میکنیم.
آنچه کتسیاس میگوید
برپایهی رونوشت کتسیاس از روی بایگانیهای رسمی امپراتوری ایران هخامنشی، کوروش به سوی سرزمین «دربیکِسها» رفت، کسانی که زیر فرمانروایی مردی به نام «آمورایُس» و از مردمانی سکایی یا هندیتبار بودند. دربیکسها در پی پیوندهایی با هندوستان، دارای فیل بودند، سواران کوروش را گریزاندند. اسب کوروش، شهریار را انداخت و سپس با زوبین یک سرباز دشمن، بالای ران وی زخم برداشت. ایرانیان، کوروش را به اردوگاه بردند. نزدیک به 10 هزار تن از دو سو کشته شدند. در نبرد سپسین، ایرانیان پیروز شدند و سرزمین دربیکسها از آن کوروش شد. اما شهریار زخمی، رو به مرگ بود. او کمبوجیه را جانشین خود کرد و بردیا را نیز به فرمانداری بلخ، خوارزم، پارت و کرمان گماشت. پس از شماری سفارش، آرزو و نیایش، سه روز پس از زخمی شدن، درگذشت (کتسیاس، خلاصهی فوتیوس، کتابهای 8-6).
@IranArianaShahnameh
آنچه گزنفون میگوید
گزارش گزنفون که سرشار از رونوشتهایی از گفتوگوهای بایگانی شدهی برجستهی سیاسی و اخلاقی بزرگان مادی و پارسی است، درونمایهای میان گزارش هرودوت و گزارش کتسیاس را دارد. گزنفون همانند کتسیاس و نوشتههای بایگانی رسمی پارسِ، نوشته است که کوروش به بستر مرگ افتاد و چند روز، سرگرم سفارش و پند بوده و وصیتنامهی خود را نیز در همین بستر گفت. اما وارون آن دو، خبری از جنگ نداده است، گویا در گزارش گزنفون، رخدادهای نبرد با سکاها را زدودهاند. روی هم رفته، گزارش گزنفون، دارای جزییات بیشتری از دو گزارش پیشین است، کوروش در لابهلای سخنان پایانی خود، پسر بزرگترش کمبوجیه را به این سفارش می کند که به زور دلخوش نسازد و دوستیها را نگه دارد. همچنین ادارهی کارهای کشور، بایستی به دست همتباران باشد و نه بیگانگان از سرزمینها و خونی جدا. او میهن خود را «عزیز و گرامی» خوانده و درخواست میکند تا پیکرش در تابوت جای داده نشود تا جزیی از خاک را پدید آورد. در پی چند سخن دیگر، سرانجام در آرامش و در بستر در میگذرد (کوروشنامه، کتاب هشتم، فصل هفتم).
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/koroshe-bozorg/16740-sarnevsht-peikar-korosh-bozorg.html