📸#گزارش_تصویری|ایران زیباست؛ طبیعت پاییزی روستای دشتک استان فارس
🔸روستای دشتک در فاصلهی ۱۲۰ کیلومتری شیراز قرار دارد و جزء روستاهای هدف گردشگری استان فارس است که به دلیل طبیعت زیبایش در ایام مختلف سال طبیعت دوستان بسیاری را به خود جذب میکند.
در کشور دانمارک با قطار سفر میکردم. بچه ای بسیار شلوغ میکرد... خواستم او را آرام کنم به او گفتم اگر آرام باشد برای او شکلات خواهم خرید. آن بچه قبول کرد و آرام شد. قطار به مقصد رسید و من هم خیلی عادی از قطار پیاده شده و راهم را کشیدم و رفتم...
ناگهان پلیس مرا خواند و اعلام نمود شکایتی از شما شده مبنی بر اینکه به این بچه دروغ گفته ای. به او گفته ای شکلات میخرم ولی نخریدی!! با کمال تعجب بازداشت شدم! در آنجا چند مجرم دیگر بودند مثل دزد و قاچاقچی!! آنها با نظر عجیبی به من می نگریستند که تو دروغ گفته ای آن هم به یک بچه!! به هر حال جریمه شده و شکلات را خریدم و عبارتی بر روی گذرنامه ام ثبت کردند که پاک نمودن آن برایم بسیار گران تمام شد!!
آنها گدای یک بسته شکلات نبودند. آنها نگران بدآموزی بچه شان بودند و اینکه اعتمادش را نسبت به بزرگترها از دست بدهد و فردا اگر پدر و مادرش حرفی به او زدند او باور نکند! اما در کشور ما، گول زدن به عنوان روش تربیتی استفاده می شود.
🏛وقتی از تاریخ ایران صحبت می کنیم ، حرفِ ما افتخار به چند کتبیه و چند بنا نیست ما از چیزی فراتر سخن می گوییم از یک تمدن که پیشرفته ترینِ نوعِ خود در طول تاریخ بوده است. تصویری که مشاهده می کنید مربوط به یک باتری ، ساخته شده توسط ایرانیان با عمری فراتر از دو هزار سال است.
حکایت کنند مرد عیالواری به خاطر نداری سه شب "گرسنه" سر بر بالین گذاشت.
همسرش او را تحریک کرد به دریا برود، شاید "خداوند" چیزی "نصیبش" گرداند.
مرد "تور ماهیگیری" را برداشت و به دریا زد تا نزدیکی غروب تور را به "دریا" می انداخت و جمع میکرد ولی چیزی به تورش نیفتاد.
قبل از بازگشت به خانه برای آخرین بار تورش را جمع کرد و یک "ماهی خیلی بزرگ" به تورش افتاد. او خیلی "خوشحال" شد و تمام رنجهای آن روز را از یاد برد.
او زن وفرزندش را تصور میکرد که چگونه از دیدن این ماهی بزرگ "غافلگیر" می شوند؟!
همانطور که در سبزه زارهای خیالش گشت و گذار می کرد، "پادشاهی" نیز در همان حوالی "مشغول گردش" بود.
"پادشاه رشته ی خیالش را پاره کرد و پرسید در دستت چیست؟"
او به پادشاه گفت که "خداوند" این ماهی را به "تورم انداخته" است...
پادشاه آن ماهی را "به زور" از او گرفت و در مقابل هیچ چیز به او نداد و حتی از او تشکر هم نکرد. او "سرافکنده" به خانه بازگشت چشمانش پر از اشک و زبانش بند آمده بود.
پادشاه با "غرور" تمام به کاخ بازگشت و جلو "ملکه" خود میبالید که چنین صیدی نموده است. همانطور که ماهی را به ملکه نشان میداد، "خاری به انگشتش" فرو رفت، درد شدیدی در دستش احساس کرد سپس دستش ورم کرد و از شدت درد نمیتوانست بخوابد...
پزشکان کاخ جمع شدند و "قطع انگشت" پادشاه پیشنهاد نمودند، پادشاه موافقت نکرد و درد تمام دست تا مچ و سپس تا بازو را فرا گرفت و "چند روز" به همین منوال سپری گشت.
پزشکان قطع دست از بازو را پیشنهاد کردند و پادشاه بعداز "ازدیاد درد" موافقت کرد. وقتی دستش را بریدند از نظر جسمی "احساس آرامش" کرد ولی بیماری دیگری به جانش افتاد...
پادشاه مبتلا به "بیماری روانی" شده بود و مستشارانش گفتند که او به کسی "ظلمی" نموده است که این چنین گرفتار شده است.
پادشاه بلافاصله به "یاد مرد ماهیگیر" افتاد و دستور داد هر چه زودتر نزدش بیاورند. بعد از جستجو در شهر "ماهیگیر فقیر" را پیدا کردند و او با "لباس کهنه و قیافه ی شکسته" بر پادشاه وارد شد.
پادشاه به او گفت: -آیا مرا میشناسی...!؟ -آری تو همان کسی هستی که آن ماهی بزرگ از من گرفتی. -میخواهم مرا "حلال کنی." -تو را حلال کردم. -می خواهم بدانم بدون هیچ واهمه ای به من بگویی که وقتی ماهی را از تو گرفتم؛ "چه گفتی؟!"
گفت؛ به آسمان نگاه کردم و گفتم:
* پروردگارا! او قدرتش را به من نشان داد، تو هم قدرتت را به او نشان بده!
سياستمدار صادق در بیشتر کشورها وجود ندارد ، اگر هم اتفاقی کسی پیدا شود مطمئن باشید طولی نمیکشد که محیط او را فاسد میکند و کشورش را به پول و قدرت خواهد فروخت.
قانون اساسی مبنای اداره کشور و نماد خواست ملت بزرگ ایران است. امید است با پیروی از اصول و ارزشهای آن، مسیر پیشرفت و عدالت را هموارتر کنیم. روز قانون اساسی گرامی باد