View in Telegram
حکایت‌نویس مباش! خواجه عبدالکریم، خادمِ خاص شیخ ما، ابوسعید قَدَّس اللهُ روحَهُ العزیز بود، گفت: روزی درویشی مرا بنشانده بود تا از حکایت‌هایِ شیخِ ما او را چیزی می‌نوشتم. کسی بیامد که "شیخ تو را می‌خواند." برفتم. چون پیش شیخ رسیدم، شیخ پرسید که "چه کار می‌کردی؟" گفتم: "درویشی حکایتی چند خواست، از آنِ شیخ، می‌نوشتم." شیخ گفت: "یا عبدالکریم! حکایت‌نویس مباش، چنان باش که از تو حکایت کنند." ▪️ آن سویِ حرف و صوت: گزیدۀ اسرار التوحید، انتخاب و توضیح محمدرضا شفیعی کدکنی، نشر سخن، ص 111. از این حکایتِ موجز و نغز و پرمغز می‌توان به جوهرِ سلوکِ معنوی و عصارۀ اندیشه و نگاه تربیتی ابوسعید ابوالخیر پی بُرد. با تأمّل در این حکایت، هم می‌توان به تصورِ فروتنانه‌ای که ابوسعید از خویشتن در مقام پیر و مربی و آموزگار دارد تا حد زیادی راه یافت، و هم می‌توان به مواجهۀ مشفقانه و خیرخواهانه‌اش با کسانی که در مقام مرید یا شاگرد، سعادت درک محضر و کسب آموزه‌های او را داشته‌اند، نزدیک شد. اساسا شگردهای ابوسعید در تربیت شاگردانش از چنان روشن‌بینی، و تازگی و طراوت، و اصالت و ابتکار و خلاقیتی برخوردار است که خود می‌تواند موضوع گفتار و یا نوشتاری بلند و جذاب قرار گیرد. این سخنِ خردافروز و انسان‌نواز را، که "حکایت‌نویس مباش، چنان باش که از تو حکایت کنند"، سزاوار آن است که به زر نوشت و قاب گرفت تا در دیوار کلاس‌های مدارس ایران آویخته شود. ابوسعید با این سخن نشان می‌دهد که معلم و مربی حقیقی، آن کسانی هستند که صرفا در پیِ گرمیِ بازار خویش نیستند و شاگردان را تا ابد وابسته به خود نمی‌خواهند. آنها به هر طریقی می‌کوشند تا شاگرد از مقام شاگردی درگذرد و با کشف و شناخت قوای روحی و ذهنی خود به رشد و شکوفایی و اجتهاد دست یابد. استادِ راستین نه تنها باکی از آن ندارد که روزی شاگردش از حد و مرتبه او درگذرد و به مقام و مرتبتی فراتر از او در مهارت و دانش دست یابد، بلکه این فراتر رفتن را بزرگ‌ترین پاداشی می‌داند که شاگرد می‌تواند در ازای آموزه‌هایش به او هدیه دهد. این جاست که ابوسعید را در این شیوه آموزشی همسو با کسانی چون نیچه می‌بینیم. نیچه آن جا که گفته است: "آن که همیشه شاگرد می‌ماند آموزگارِ خود را پاداشی بسزا نمی‌دهد." و براستی چه اندک‌شمارند معلمانی که دائما شاگرد خود را شاگرد نخواهند. این که شاگرد باید بکوشد تا روزی از مقام تقلید و شاگردی درگذرد، و صاحب قوّه نقد و اجتهاد شود، مهم‌ترین نکته‌ای است که یک آموزگار در مقام عمل می‌‌بایستی به شاگردان خود بیاموزد. این ویژگی افزون بر دانش و ژرف‌اندیشی، همچون فضیلتی اخلاقی، به آزادگی، فروتنی و شجاعت و انسانیتی نیاز دارد که هر معلمی واجد آنها نیست. از همین روست که نیچه در جای دیگری از کتاب "چنین گفت زرتشتِ" خود، بار دیگر بر این معنا پای می‌فشارد و می‌گوید: "از انسانیت(انسان دوستی) هر استادی است که شاگردش را از خود بپرهیزانَد و دور کند". باری، اگر یکی از مهم‌ترین آفت‌های نظام آموزشی ایران را چه در گذشته و چه در امروز، مریدپروری و مریدبافی، و خواستن و ماندن شاگردان در مقام سرسپردگی و طاعت و تبعیت و تقلید محض از سوی شماری از استادان و معلمان و مربیان بدانیم، دامن آموزگارانِ مهربان و بزرگی چون ابوسعید و مولانا از این آفت، پاک و مبرّاست. همان مولانایی که خطاب به شاگردان و شیفتگان دیروز و امروزش فرمود: تو را هر کس به سوی خویش خواند تو را من جز به سوی تو نخوانم! @irajrezaie
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Find friends or serious relationships easily