وقتی چتر تقدس بر سرِ نظامِ سیاسیِ یک سرزمین پهن شود چه آنها که این چتر را باز میکنند و چه توده مردمی که در ابتدا آنرا میپذیرند ، نمیدانند حکومت دستاوردی بشری است و حاکمان نیز انسانهاییاند که شاید به انواع خطاها آلوده باشند . این اشتباه هولناک صاحبانِ قدرت را از دایرهی نَقد بیرون میبرد و لباسِ آسمانی بر قامتشان می دوزد.
وقتی نظامِ سیاسی مقدس شود دیگر نمیتوان از کاستیهای آن سخن گفت و هنگامی که اربابانِ قدرت مشروعيت خود را نه از سویِ زمین بلکه از آسمان دانستند، مسلما خود را پاسخگو به جامعه هم نمیدانند و به واسطه این توهم از مردم اطاعت مطلق و بیچون و چرا را طلب میکنند.
🔸جمعی از #پزشکان و اعضای کادر درمان شهر #مشهد روز پنجشنبه ۲۸ مهرماه، با تجمع در ساختمان نظام پزشکی این شهر شعارهای ضد حکومتی، ازجمله «مرگ بر دیکتاتور»، «آزادی، آزادی، آزادی» و «زن، زندگی، آزادی» سر دادند.
🔸اعضای #جامعه_پزشکی مشهد در این تجمع با در دست داشتن شعارنوشتههایی، به #کشتار_کودکان اعتراض کردند و در شعارنوشتههایی با عنوان «برای مرگ #پزشکی_قانونی» و «برای تغییر کاربری #آمبولانسها»، «برای محیط ناامن درمانی» و «برای کمبود #دارو»، به اقدامهای #نهادهای_سرکوبگر و انتظامی جمهوری اسلامی در استفاده از آمبولانس بهعنوان خودروی پوششی برای نقلوانتقال نیروهای خود و بازداشتشدگان اعتراض کردند.
🔸در این جلسه همچنین شماری از اعضای جامعه پزشکی مشهد طی سخنانی به #سرکوب شدید مردم، #خشونت حکومتی علیه معترضان و #کشتار_مردم معترض بهویژه کودکان و نوجوانان با #سلاحهای_جنگی اعتراض کردند.
خلاصه و کوتاه ، زبان مادری یک پروسه زیستِ متاثر از محیط و فرهنگ بومی است . غالب شدن زبانی بر زبان دیگر متاثر از قانون است ، قانونی بودنِ تعیین زبان رسمی که بعنوان مولفه ی اصلی هویت جمعی به فرهنگ های دیگر نشان داده میشود منجر به یکدست دیدن جامعه و فرهنگ تو در تو و متنوعی میشود که به ناحق و ناآگاهانه ممکن است باعث سوتفاهم در شناخت درست از همدیگر شود. نه تمام ترکیه ترک هستند و نه تمام سوریه عرب و جوامع دیگری چون روسیه و همچنین تمام کشورها همینطور میباشد تعیین زبان رسمی یعنی قانونی شدن تسلط فرهنگی اجتماعی یک قشر بر فرهنگی دیگر ، همانطور که زبان رسمی اکثر کشورهای افریقایی فرانسوی میباشد . زبان مادری با تمامی جنبه های ریز و بسیار پنهان در حیطه ی ناخودآگاهی و لکانی اش ، چیزی که در ضرب المثل ها ، گویش ، لحن و هزلیاتش بهمراه دارد نمود زیست طبیعی و جغرافیایی بر اساس کوه ، دشت و دریا میباشد . تعیین زبان رسمی یک امر کاملا مدرن صنعتی است و اینکار ریشه ی تاریخی نداشته بلکه از امور بدعت آمیز در گرماگرم جنگجهانی اول میباشد . دخالت دادن زبان مادری به امور سیاسی را ابتدا انگلستان در هند پیاده کرده بود و این امر منجر به مستعمره ماندن هند حتی در دوران کنونی گشته است و این امر شامل استرالیا ، کانادا ، نیوزیلند ، افریقای جنوبی و حتی ایالات متحده نیز شده است . در بریتانیا هم به زبان ولزی بها داده نمیشود .
این کتاب همچنانکه از عنوانش هم بر می آید حکایتگر دردهای خودمان با خودمان است ... ما ایرانیان را ویژگیهای شخصیتی و فرهنگی و اجتماعی خاصی است که پیش از آنکه در مسیر تعالی و پیشرفت دستگیرمان باشد بیشتر دست و پا گیرمان بوده است ... نتیجه آنکه تا می توانستیم خواسته و ناخواسته همدیگر را آزرده ایم و تا آنجایی هم که می شد از قافلة بشریت عقب مانده ایم ... متأسفانه این روند هنوز هم به قوت خود باقی است و حتی با توجه به شرایط زمان و افزایش ارتباطات اجتماعی بمراتب حادتر هم شده است ... پس هنوز جا دارد کتابهایی از این قبیل با قدرت شناخت و تجزیه و تحلیل هرچه تمامتر پا به عرصة دانش و فرهنگ ایران زمین بگذارند تا شاید روزی بتوانند همچون آیینه ای تمام قد در برابر چشمان ایران و ایرانی قد راست کنند و خوبیها و بدیهای او را آینه وار به رویتش برسانند ... این کتاب پیرامون برخی از این ویژگیها مانند بیگانگی با تاریخ، حقیقت گریزی و پنهانکاری، ظاهر سازی، قهرمان پروری و استبدادزدگی، خودمحوری و برتری جویی و ریاکاری و شعارزدگی و مسئولیت ناپذیری و ... با ما به گفتگو می نشیند ... اینها حرفهای آشنایی است برای ما ایرانیان، چون کار هر روز و شب مان است!