آمدی وقتی که دیگر بینهایت دیر شد
آن جوانی که رهایش کرده بودی پیر شد
آفتابِ انتظارت آنقدَر تابید که
پهنهی دریای عشقم عاقبت تبخیر شد
من همانم که پُر از شورِ رسیدن بود؟ نه
از تمام زندگی چشم و دل من سیر شد
شور و شوقِ زندگی بعد از تو افتاد از سرم
روزهای جمعه نه ، هر روز من دلگیر شد
بد شدی با من ، منم با کُلِ دنیا بد شدم
بد شدن بعد از تو راحت ، مُسری و واگیر شد
گریه میکردم نشد جوری که باید خوب دید
چهرهای تار و پریشان آخرین تصویر شد
دورهایت را زدی و بعد از آن برگشتهای؟
جا ندارد قلب من ، با بیکسی تسخیر شد
با ببخشید و غلط کردم چه جبران میشود؟
عمرِ من رفت و غرورم له شد و تحقیر شد
خارج از وقتش که باشد عشق هم بی ارزش است
نوش دارویی که آوردی تو بیتاثیر شد
حرف آخرجانِ دل برگشتنت بیفایده ست
آمدی وقتی که دیگر بی نهایت دیر شد
#حمیدرضا_گلشن
@hurnaaz