افزوده هایی در هنر انقلابی

Channel
Logo of the Telegram channel افزوده هایی در هنر انقلابی
@honarafzodehPromote
99
subscribers
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
وای، این ویدئو های جدید که بیرون میاد قلب آدم رو تکه تکه میکنه. چقدر عشق وزندگی و امید رو کشتید بی‌شرف‌ها. چقدر خانواده رو برای ابد داغ‌دار کردید.

ویدیویی از رقص جاویدنام حدیث نجفی در تولد بیست و دو سالگیش، که خواهر او منتشر کرده است.

این آخرین پیام #حدیث_نجفی است دختر پر شور ایران و جوان انقلابی ۲۳ ساله‌ای که۵ روز چهارشنبه ۳۰ شهریور با گلوله‌های مأموران حکومتی در کرج جان باخت:

«خیلی دوست دارم الان که دارم می‌رم آخرش وقتی چند سال گذشت خوشحال باشم رفتم تظاهرات و همه چی عوض شده.»
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آهوی دریا، #دختر_علوم_تحقیقات دختر انقلاب زن زندگی آزادی،
می‌بوسیمت و‌در پیشگاهت سجده می کنیم که چنین در بین این وحوش طالبان‌ها نمی‌ترسی!
‏⁩
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
‏“تابش ناگریزِ نورم، رویش ناگزیرِ بذرم”

‏موزیک “بازمانده‌” رو مدتی پیش تعدادی از هموطنامون با تغییراتی در شعر بازخوانی کردن و به توماج و دیگر آزادی‌خواهان در بند تقدیم کردن.
‏⁧ #توماج_صالحى
‏⁦ #FreeToomaj
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🖌اثر جدید شروین حاجی‌پور درباره جنگ در خاورمیانه

شروین حاجی‌پور، هنرمند خواننده برنده جایزه گرمی، قطعه ترانه جدیدی درباره جنگ در حساب اینستاگرام خود منتشر کرده است.

او نوشته است؛ در دو دهه گذشته، نزدیک به ۵۰۰ هزار غیرنظامی در خاورمیانه قربانی جنگ شده‌اند، جنگ خبر نیست، جنگ گلوله‌های واقعی است که توسط سربازان به اجبار شلیک می‌شود، و کشته شدن انسان‌های بی‌گناهی که میل به مردن ندارند.

فرض کن برای فروش بمب ها
ما فقط یک بهانه نیستیم
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
در گلوی همه‌ی ما فریادی‌ است.

‏ترانه، صدا و ملودی از ⁧ #سپیده_رشنو
‏⁧ #زن‌_زندگی_آزادی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
کار دیگری از رفیق عزیزمون
پژمان لک که کانال ترانه و سرودو از صداش دریغ نمیکنه

🚩🎵🚩🎵🚩

به یاد #مهسا_امینی
#نیکا_شاکرمی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
درد مشترک به هر زبانی فریاد بزنی بر دل وجان می نشیند
.

هرکسی؛ هم­‌رزمی، هم­‌خشمی، هم­‌رنجی دارد
هرکسی؛ هم‌بزمی، هم‌دستی، هم­‌گنجی دارد
آن­‌که با تو، با تو هم­‌رزم است، می­‌خواهد با تو پیروز شود بر دشمن
آن­‌که با تو هم­‌خشم است، می­‌خواهد با تو فریاد کند حق با ماست
آن­‌که با تو هم­‌رنج است، می­‌داند چه کسی رنج تو را می­‌خواهد
آن­‌که اما نیستی هم­‌بزمش، خون فرزند تو را می­‌نوشد
آن­‌که اما نیستی هم‌دستش، پشت پا می­‌زندت، تا بیفتی از پا، تا بماند بالادست
آن­‌که اما نیستی هم­‌گنجش، می­‌گوید رنج تو گنج من است
تو اگر تن خسته، من آبادم، تو اگر پابسته، من آزادم
آن­‌که هم­‌گنج تو باشد اما می­‌پرسد، رنج تو گنج چه­ کس باید باشد جز تو؟
رنج ما گنج که می­‌باید باشد جز ما؟
تو سلاحی خواهی ساخت، خواهی ساخت از غرور و کینه، و به هم­‌رزمت خواهی گفت
رزم‌مان پاینده، خشم‌مان سوزنده، گنج‌مان آینده

در شامِ سبز یک بهار
از سفره­‌های خالی دهقانان گسترده بر اسارت دلگیر روستاها، از قلب خوشه
گندم در مطلع تغزّل باران طلوع خواهی کرد
و دهکده آواز خشم را با تو دوباره خواهد خواند
در صبح زرد یک زمستان
از بغض پرصلابت انبوه کارگر، گُل­ کرده در حماسه‌ی چرخ و بُراده و آهن در کارخانه­‌ها،
از دست­‌های ماهر انسان، در خلق سربلندی دنیا، طلوع خواهی کرد و کارخانه آواز خشم را، با تو دوباره خواهد خواند
در ظهر سرخ یک تابستان
از سنگر شریف شکفتن، در شطّ داس‌ها و پتک‌ها، کتاب­‌ها و دست­‌ها، تفنگ­‌ها طلوع خواهی کرد، طلوع خواهی کرد و شهر آواز خشم را با تو دوباره خواهد خواند
در عصر خونی یک پاییز طلوع خواهی کرد
از دهکده­‌ها و کارخانه­‌ها، از خانه‌ها طلوع خواهی کرد‌، طلوع خواهی کرد.


 
هر برادر تنی، اگر گرسنه نیست با تو که گرسنه‌ای، با تو که گرسنه‌ای خصم خانگی‌ست،
هر غریبه‌ی گرسنه با گرسنه­‌ها ولی برادر است
هر برادری که خواب می­‌کند تو را و نان خویش می­‌خورد، یار دشمنان توست
در نبرد ما گرسنه را گرسنه یاور است

 با شهید زاده­‌ای بر پشت، با شهید نطفه‌­ای در شکم
پر کینه، پر خشم
زن روستایی، ایستاده بر نعش مردِ شهیدش در عبور سربازان

 باری، اگرچه، اگرچه! ما رنج برده­‌ایم‌، ما زخم خورده­‌ایم، ما تا رسیدن بی­‌مرگیِ امید،
هر روز مرده­‌ایم
ما با چراغ کینه شب را شناختیم
با اسب سرخ حادثه تا قلب بی­‌طپش مرگ تاختیم
ما تا شکفتن انسان، ما تا دمیدن فریاد، ما تا رسیدن خورشید زنده­‌ایم
باری اگرچه، اگرچه…

سکوت کن
سکوت کن به‌یاد آن­‌که در سپیده جان سپرد
سکوت کن، سکوت کن به یاد آن­‌که با امید خلق مُرد
سکوت کن به یاد خشم آن شهید سربلند
سکوت کن به یاد آن­‌که عاشقانه زخم خورد
تو از سکوت اگر به خشم می­‌رسی سکوت کن

گریه مادر صدای جان سپردن بود که در دهلیز می­‌پیچید
گریه مادر صدای سرد مردن بود که در پاییر می­‌پیچید
برادر گفت حدیث گرگ و انسان است
برادر گفت حدیث دشنه و جان است
تنم لرزید، دلم را خشم و خون پر کرد
برادر گفت: برادر مرد میدان است، برادر اسب خود زین کرد، برادر زد به کوهستان
سلام ای خشم روزافزون
خداحافظ برادرجان
هجومِ باد و باران بود و پاییزی که خونین بود
برادر خشمیِ خون پدر بر خانه‌ی زین بود
برادر رو به فتح شب
مؤذّن بر فراز بام
پدر در خون خود خفته
سپیده می­‌دمید آرام

باغبان پیر گریان شبیخون خورده گفت
بی‌تو ای غنچه گل سرخ شهید
همه گل­‌هایم گلِ حسرت شده­‌اند و نسیم بوی بی­ باوری و تسلیم، بوی تن دردادن دارد
خاک، اگر خاک کرامت باشد، دهن باغ پر از فریاد است
و درخت، سرخی کینه گل را می­‌سراید با خشم
کاش ای کاش
باز در باغ گل سرخی بود
باغبان، بر سر نعشِ گل سرخ نشست
گل سرخ
آخرین سرخ­ گل خون آلود
گل شهید نعره باغستان
گل سرخ، تیرباران شده‌ی جوخه‌ی یخ
زیر رگبار زمستانی شب، خواب آزادی رویش می­‌دید
قلبِ سبزِ گل سرخ با صدای خونین در شب باغ سرود
از شب زرد زمستان، تا سحر
سحرِ سرخِ بهار، فاصله فریاد است
تا گل سرخ شدن راهی نیست
می­‌توانی
می­‌توانی گل سرخی باشی
باغبان اشکش را با پر شال چهل­ تکه زدود.



شعر و صدای ایرج جنتی عطایی
موسیقی واروژان

سیاه مشق همان وفاداری به خیابان‌هاست!
به آن روزها و هنوز که
«هر کسی، هم‌رزمی، هم‌خشمی، هم‌رنجی، دارد»
برای آن روزی که شهر آواز خشم را دوباره بخواند و رستگاری از
«دهکده‌ها و کارخانه‌ها، از خانه‌ها»
طلوع کند!
iraj janati ataiee
<unknown>
.

هرکسی؛ هم­‌رزمی، هم­‌خشمی، هم­‌رنجی دارد
هرکسی؛ هم‌بزمی، هم‌دستی، هم­‌گنجی دارد
آن­‌که با تو، با تو هم­‌رزم است، می­‌خواهد با تو پیروز شود بر دشمن
آن­‌که با تو هم­‌خشم است، می­‌خواهد با تو فریاد کند حق با ماست
آن­‌که با تو هم­‌رنج است، می­‌داند چه کسی رنج تو را می­‌خواهد
آن­‌که اما نیستی هم­‌بزمش، خون فرزند تو را می­‌نوشد
آن­‌که اما نیستی هم‌دستش، پشت پا می­‌زندت، تا بیفتی از پا، تا بماند بالادست
آن­‌که اما نیستی هم­‌گنجش، می­‌گوید رنج تو گنج من است
تو اگر تن خسته، من آبادم، تو اگر پابسته، من آزادم
آن­‌که هم­‌گنج تو باشد اما می­‌پرسد، رنج تو گنج چه­ کس باید باشد جز تو؟
رنج ما گنج که می­‌باید باشد جز ما؟
تو سلاحی خواهی ساخت، خواهی ساخت از غرور و کینه، و به هم­‌رزمت خواهی گفت
رزم‌مان پاینده، خشم‌مان سوزنده، گنج‌مان آینده

در شامِ سبز یک بهار
از سفره­‌های خالی دهقانان گسترده بر اسارت دلگیر روستاها، از قلب خوشه
گندم در مطلع تغزّل باران طلوع خواهی کرد
و دهکده آواز خشم را با تو دوباره خواهد خواند



ادامه در متن پایین
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
صدای زنان با هر سرکوبی خاموش نخواهد شد!
Serhildan Jiyane
Åživan Perwer
.

زندانی آزادی‌خواه در زندان همانند یک شیر زخمی کە در قفس خود تاب نمی‌آورد نفسی کشید و با قدرت خودش داد و فریاد زد:
مقاومت زندگی‌ست، قیام زندگی‌ست.
قیام بر بلندی کوه‌هاست.
مقاومت در داخل زندان‌هاست.
صدای جوانان را دوست دارم، صدای دختران مهربان را کە فریاد می‌زنند.
خیزش، مقاومت، خیزش زندگی‌ست، مقاومت زندگی‌ست.
ایستادن [تسلیم شدن] کار من نیست. پیشروی هدف من‌ست.
کوردستان امیدش به ماست، چشم‌هایش را به راه ما دوختە‌ست‌.
خیزش، مقاومت، خیزش زندگی‌ست، مقاومت زندگی‌ست.
صدای کارگر در کارخانه‌ها و صدای دانش‌آموزان در مدرسه‌ها.
صدای پیشمرگه‌ها در میادین جنگ و صدای شهیدان در گورستان‌ها [همگی فریاد می‌زنند].
خیزش، مقاومت، خیزش زندگی‌ست، مقاومت زندگی‌ست.
🎈 روز جهانی معلم را به تمام پش‌قرولانِ دانش و مبارزه تبریک می‌گوییم.
در این روز یادِ صمدها و کمانگراها را گرامی می‌داریم.

به امید آزادی معلمان دربند
«مقاومت زندگی‌ست»✌️
.
❑باغ بهرنگ

یه صبح خوب و زیبا
در خواب و در بیداری
با الدوز و کلاغها
با جوجه ی طلایی
با ماهی کوچولو ، عروسک سخنگو
رفتیم به باغ هلو
نه جن دیدیم نه لولو.

گلهای رنگا و رنگ
رفیق خوب و یک رنگ
ای بچه های دلتنگ
بیاین به باغ بهرنگ.

پسر لبو فروش، ماهی سیاه باهوش
از حمزه و کوراغلی
کلاغ و موش و خرگوش
شادی و غصه داریم
یه باغ پسته داریم
از عشق و از محبت
هزارتا قصه داریم.

(قصه ها مثل فشنگ
کتابها مثل تفنگ)
ای بچه های دلتنگ
بیاین به باغ بهرنگ...

■خواننده: سیمین قدیری
■موسیقی: بابک بیات

☆ نهم شهریور برابر است با سالروز درگذشت یار و یاور کودکان،معلم طبقه‌ی کارگر صمد بهرنگی...

قارچ زاده نشدم بی پدر و مادر، اما مثل قارچ نمو کردم، ولی نه مثل قارچ زود از پا درآمدم. هر جا نمی‌بود، به خود کشیدم، کسی نشد مرا آبیاری کند. من نمو کردم… مثل درخت سنجد کج و معوج و قانع به آب کم، و شدم معلم روستاهای آذربایجان. 

■صمد بهرنگی

#صمد_بهرنگی


  🌹🌹https://t.center/Nika_Mohsen_khoramabad
🍃💞
از طرف کانال تلگرامی جوانان انقلابی خرم‌آباد
باغ بهرنگ_سیمین قدیری
<unknown>
  🌹🌹
🍃💞
از طرف کانال تلگرامی جوانان انقلابی خرم آباد
https://t.center/Nika_Mohsen_khoramabad
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
پدر محسن شکاری، با انتشار این فیلم نوشت: در این شب محسن بازداشت شد.

۳ مهر ۱۴۰۱، دو سال پیش در چنین روزی؛ محسن شکاری، نخستین معترض اعدام‌شده، بازداشت شد

این معترض اعدام‌شده متولد سال ۱۳۷۸ بود و در کافه‌ای در هفت‌حوض تهران کار می‌کرد. ۳ مهر ۱۴۰۱ در جریان اعتراضات سراسری در خیابان بازداشت شد. سپس در دادگاه انقلاب به دلیل بستن خیابان ستارخان و مجروح‌کردن یک مامور بسیجی به محاربه متهم شد.
Telegram Center
Telegram Center
Channel