#وجوه_تفکر_انتقادی#انجمن_تفکر_انتقادی آمریکا، وجوه گوناگونی که در مورد مفهوم تفکر انتقادی توسط اندیشمندان مختلف در سراسر دنیا ارائه شده است را در قالب 35 وجهه به شرح زیر تقسیم بندی کرده است. آشنایی با این وجوه می تواند در فهم ویژگی های متفکر انتقادی، نقش به سزائی را ایفا نماید. در کانال
@hod8hod تلاش میکنیم به نوبت این ۳۵ وجه را در اختیار همراهان عزیز قرار دهیم
2- بینش خود را بر موضوع
#خودگرایی یا
#گروه_گرایی گسترش دهید
خودگرایی یعنی اینکه تمایز قایل نشدن بین آنچه که می بینیم و می اندیشیم با واقعیت. تحت تاثیر
خودگرایی، ما تصور می کنیم آنچه که می بینیم با آنچه که هست دقیقاً یکی است.
خودگرایی باعث می شود که علاقه ای برای در نظر گرفتن دیگر جنبه ها نداشته باشیم و همچنین نپذیریم ایده ها و واقعیت هایی که جلوی ما را در رسیدن به آنچه می خواهیم می گیرند.
در شکل های افراطی ،
خودگرایی منجر به این موارد می شود:
- شکل گرفتن این شخصیت در فرد که در مورد هرآنچه که می گوید باید مورد تایید واقع شود
- نداشتن اشتیاق به ثبات و شفافیت- نگرش یا همه یا هیچ (یا اینکه من 100% درست هستم و تو 100% اشتباه هستی)
- نداشتن خودآگاهی بر فرایند تفکری خویش
خودگرایی نقطه مقابل تفکر انتقادی است که در بین بزرگان و کودکان متداول است.
به اندازه ای که افراد اجتماعی می شوند،
خودگرایی آنها به گروه گرایی تغییر می یابد. در این حالت آنها نسبت به گروه خودشان تمایل پیدا می کنند و از حالت "من درست می گویم" به حالت "ما درست می گوییم" تغییر شکل می دهند. به بیانی دیگر، انسان متوجه می شود که بهترین راه برای خرسند شدن
خودگرایی اش، گروه گرایی است.
"تفکر گروهی" وقتی است که افراد خودخواهانه خودشان را عضو یک گروه بدانند. این را در کودکان و بزرگان می توان مشاهده کرد. پدر من از پدر تو بهتر است. مدرسه من (دین، کشور، نژاد و ...) از مال تو بهتر است. متفکران غیرانتقادی وقتی که دیگر اعضا گروه اشتباه می کنند اغلب نمی توانند درست تشخیص دهند.
خودگرایی و گروه گرایی یک بیماری است که راه علاجش خودآگاهی است. ما نیاز داریم که از تمایلات خویش آگاه شویم تا بین دیدگاه خودمان و حقیقت تمایز قایل شویم. مردم وقتی کس دیگری خودگرا باشند متوجه می شوند. بیشتر ما گروه گرایی اعضا گروه های رقیب را متوجه می شویم. اما وقتی که ما خودگرایانه یا گروه گرایانه تفکر می کنیم به نظرمان می رسد که حق با ماست (حداقل در آن مقطع).
عقیده ما در مورد حقانیت مان راحت تر از تغییر آن است زیرا ما خطاهای تفکرمان را متوجه نمی شویم. ما به صورت اتوماتیک
خودگرایی مان را از خودمان مخفی می کنیم. ما نمی توانیم متوجه شویم چه زمان رفتار ما در تضاد با تصویری است که از خودمان داریم. ما دلایلمان را بر فرضیاتی استوار کرده ایم که از وجود آن بی اطلاعیم. ما انکار می کنیم یا راحتتر اینکه فراموش می کنیم واقعیت هایی که نتایج مورد انتظار ما را پوشش نمی دهند. ما معمولاً آنچه دیگران می گویند را نمی فهمیم یا تحریف می کنیم.
پس راه حل این است که :
- عقاید و رفتارهای خودمان را انعکاس دهیم، اعتقادات مان را شفاف کنیم، آنها را نقد کنیم و اگر اشتباه بودند آنها را کنار بگذاریم
- مفاهیم را به همان صورت که برای خود به کار می گیریم برای دیگران هم به کار گیریم
- تمام واقعیت های مرتبط را در نظر بگیریم و نتیجه گیری مان را بر اساس مدارک ارائه دهیم
- با دقت به دیگران گوش دهیم و ذهنمان را نسبت به دیگران باز بگذاریم
ما می توانیم تمایل به
خودگرایی مان را وقتی کنار بگذاریم که ببینیم آنها چه هستند : غیر عقلانی و نادرست. افزایش خودآگاهی از حالت خودگرا و گروه گرا، قسمت مهمی از یادگیری تفکر انتقادی است. این افزایش در ابتدا اندک خواهد بود اما رشد قابل توجهی را در طول زمان خواهد داشت
@hod8hod 🕊🕊🕊