View in Telegram
«هوای سرد و ابری پاییزی. حالِ سنگینی که در زمان جنگ به سراغ آدم می‌آید و دیگر نمی‌شود به هیچ توهمی دلخوش بود. هیچ چیز بجز ابهت و ترسناکیِ این حالت که ما تقریباً به آن عادت کرده‌ایم واقعی به نظر نمی‌رسد. در چنین شرایطی چه قدر احمقانه است که پسرها مجبورند به جنگ بروند همه چیز بسیار نفرت‌انگیز و جنون‌آمیز به نظر می‌آید. گاهی این فکر احمقانه به سر آدم می‌زند که چه طور ممکن است آن‌ها در چنین جنونی مشارکت کنند و در همان لحظه پاسخ مثل آب سردی روی آدم می‌ریزد: «آن‌ها باید، باید بروند! مرگ همه چیز را یکسان می‌کند؛ نابود باد جوانی!» بعد ناامیدی آغاز می‌شود. فقط یک فکر همه چیز را قابل تحمل می‌کند: این که این فداکاری را به اراده‌ی خود بپذیریم. اما چه‌طور می‌توان به چنین وضعیت فکری رسید.» کته کلویتس، ۳۰ سپتامبر ۱۹۱۴ ترجمه‌ی ثمیلا امیرابراهیمی، منبع: «جنگ دیگر هرگز»، مروری بر یادداشت‌های کته کل‌ویتس، مجله‌ی زنان، شماره‌ی ۷۰، ۱۳۷۹ ش. 📌 برای خواندن ادامه مطلب به لینک زیر مراجعه کنید: https://B2n.ir/z74992 تصویر: بیوه، از مجموعه‌ی جنگ، ۲۲-۱۹۲۱ م.
Telegram Center
Telegram Center
Channel