پس از کمپین انتخاباتى غیر متداول با سنت دموکراسى بورژوازی، ترامپ با شعار «عظمت را دوباره به آمریکا بازگردانیم» پیروز انتخابات شد. برخلاف کمپینهای انتخاباتی قبلی که میلیاردرها و سلبریتیها معمولاً از پشت صحنه، جناح مورد نظر خود را مورد حمایت قرار میدادند، این بار مستقیماً وارد کارزار شدند تا تنور انتخاباتی بیشتر داغ شود. پیشنهاد لاتاری روزانه یک میلیون دلاری ایلان ماسک برای افراد ثبتنامکننده به عنوان رأیدهنده، حتی با قوانین دموکراسی بورژوایی نیز مشکلساز است. پیشنهاد پول یا مزایا برای تشویق به رأی دادن یا ثبتنام رأیدهندگان میتواند به عنوان رشوه تلقی شود و چهره دموکراسی بورژوازی را به شدت زیر سوال میبرد. در جبهه دموکراتها، آنها به همراه رسانههای بینالمللی همسو، با اشاره به خطر بازگشت فاشیسم، تلاش کردند تا با هشدار درباره بازگشت احتمالی ترامپ، مردم را ترغیب کنند که از کامالا هریس حمایت کنند.
با وجود استفاده از تمام ابزارها برای کشاندن مردم به پای صندوقهای رأی، نرخ مشارکت در سال ۲۰۲۳ کمتر از سال ۲۰۲۰ بود. در انتخابات ۲۰۱۴، نرخ مشارکت حدود ۵۵.۷٪ بود، به این معنی که حدود ۱۰۰ میلیون نفر در انتخابات شرکت نکردند. در انتخابات ۲۰۲۰، این نرخ به ۶۸٪ رسید، یعنی حدود ۸۰ میلیون نفر از رأی دادن صرفنظر کردند. در انتخابات ۲۰۲۳، نرخ مشارکت به ۶۱.۳٪ کاهش یافت و تقریباً ۹۲.۵ میلیون نفر در انتخابات شرکت نکردند. در این انتخابات، ترامپ با کسب ۷۲.۲ میلیون رأی پیروز شد. اگرچه ترامپ در مقایسه با سال ۲۰۱۴ آراء بیشتری به دست آورد، اما به نظر میرسد آراء او کمتر از سال ۲۰۲۰ باشد، انتخاباتی که در آن شکست خورد. نه ترامپ و نه کامالا هریس گزینههای ایدهآل جناحهای بورژوای آمریکا نیستند؛ به عبارتی دیگر، بورژوازی آمریکا نتوانست مانند گذشته بازی انتخاباتی را به گونهای مهندسی کند که بدون جنجال هیئت حاکمه جدید را تثبیت نماید.
ترامپ، با سیاستهای پوپولیستی، وعدههای توخالی و بهرهگیری از خشم و ناامیدی مردم، خود را به عنوان ناجی و نماینده «مردم عادی» معرفی کرد. وعدههای او برای بهبود وضعیت اقتصادی طبقه کارگر چیزی جز تلاشی برای سرپوش گذاشتن بر واقعیت تلخ افزایش نابرابری و استثمار بیشتر نیست.
ترامپ همواره از طریق تحریک احساسات ملیگرایانه و با تحریک تفرقههای قومی، نژادی و جنسیتی سعی دارد میان گروههای مختلف اجتماعی اختلاف بیندازد تا همبستگی و اتحاد طبقاتی را از میان ببرد. با ایجاد تفرقه میان کارگران سفیدپوست و مهاجران، سعی کرده است توجهها را از مشکلات واقعی که سیستم سرمایهداری به وجود آورده است منحرف کند.
سیاستهای ترامپ علیه مهاجران، اقلیتها و اقشار آسیبپذیر اجتماعی نه تنها به افزایش تفرقه منجر میشود، بلکه از آنها برای سرکوب مبارزات متحدانهٔ طبقهٔ کارگر بهرهبرداری خواهد کرد. به ویژه در دوران اوج بحران اقتصادی و نابرابریهای اجتماعی، به معنای تشدید سیاستهای سرکوبگرانه و استثمارگرایانه است.
ترامپ در دوران ریاستجمهوری قبلی خود بارها و بارها نشان داد که اولویتش منافع طبقه سرمایهدار است. او با کاهش مالیات برای سرمایهداران و شرکتهای بزرگ و تقویت قوانین ضدکارگری، سیاستهای روشنی در راستای خدمت به بورژوازی داشت. حال، بازگشت او به قدرت نه تنها به تداوم این سیاستها خواهد انجامید بلکه سرکوب اعتراضات کارگری و اجتماعی را تشدید خواهد کرد. از سوی دیگر، نزدیکی او به چهرههایی مانند ایلان ماسک، که به صراحت با حقوق کارگران مخالفت کردهاند، نشان از دولتی دارد که علیه حقوق کارگران و برای منافع بیحد و مرز سرمایهداران تلاش خواهد کرد.
ترامپ در نقش یک صلحطلب ظاهر شد و ادعا کرد به جنگ اوکراین پایان میدهد و صلح را در خاورمیانه برقرار میکند و ظاهراً به اسرائیل گفته است تا ورود او به کاخ سفید کار را باید تمام کند. با این حال، ما شاهد افزایش تنشهای امپریالیستی خواهیم بود نه به خاطر اینکه ترامپ انسان بیثبات و غیرقابل پیشبینی است و معلوم نیست دست به چه اقداماتی خواهد زد بلکه به این خاطر که اولاً تنشها محصول سرمایهداری انحطاط یافته است و ثانیاً تنشها در سرمایهداری انحطاطیافته، شکل مخربتری پیدا کرده است. به عبارت بهتر فارغ از اینکه چه کسی ساکن کاخ سفید شود، به لحاظ دیالکتیکی تنشهای امپریالیستی خود را بروز خواهند داد.