🔴در حصار خیرگی|
✍زهرا فزوه
#یادداشت_سردبیر
#شماره_هفدهم
✅به چشمان آماسیدهات نگاه میکنم که این روزها پرسوتر شدهاند. مدتی است که پیش آمدهای. از هر سو که بخواهی نگاه میاندازی. به سر هر چهارراهی، یا که به هر گذری در دانشگاهی، خیرگیِ قضاوتگرت از بالا روی بدنهایمان میافتد. آرام و بیصدا زل میزنی، به موها، قدمها، فریادها، رقصها و بوسهها. با همان حضور خفهکننده نهیب میزنی که کسی دست از پا خطا نکند. که حواست به همه چیز هست. که فردیت، یورشگاه رذالت توست. با همان نگاه ممتد، دادگاه را به خیابان میآوری و زندان را به دانشگاه. به حنجرههای ملتهب زل میزنی و حریصانه برایشان دار میبافی.
✅تو اما تمامی ما را ندیدهای. تو ندیدهای که ما نه به هوای اشکآور خیابان، که به یاد دردی مشترک این چنین گریستهایم. تو ندیدهای که در پس گریز از دستان خونآلود پاسبان، چه آغوشها بر هم فشردهایم. تو آن رگهای متورم، آن دستهای کبود سوگوار را ندیدهای. و گامهای بلند ما را هم نخواهی دید. تو کوبشِ ما بر بوسهگاه اهریمن را نخواهی دید. تو ای نگاه خیره، روزی کور خواهی شد.
✅آبستن از هزار چشم، به بالای هر راه ناظر و حاضری. در مدارس چشم میپرانی و از جایی امن به تهوع و نفسهای به شماره افتادهی دخترکان زل میزنی. اما با مقنعههای مواج در هوا چه خواهی کرد؟ که ای نگاه از بالا، روزی به پایین خواهی افتاد. تا کی از بالای چهارراهها زوال خود را به تماشا خواهی نشست؟ از هراس رویش شعار، به دیوار کلاسها چند مرتبه رنگ خواهی زد؟ آسوده به بالای تخت قضاوت، درخت میکُشی و دار میکاری. اما چه خواهی کرد حالا که دور از خیرگیِ وقیحِ مداربستهات، دستخطی بر دیوار مستراحی، اقتدار حقارتبارت را به سخره میگیرد؟
🆔️@hayate_no_mui
🆔️@anjomaneslami_daneshjuyi