همسرانه حریم زندگی💑

Channel
Logo of the Telegram channel همسرانه حریم زندگی💑
@harimezendgiPromote
13.3K
subscribers
👈مطالب زناشویی،همسرداری💑 ایده،گیف و کلیپ و متن های عاشقانه💏 ♻زیر نظر اَبَر گروه حریم زندگی♻ ❌کپی حرام❌ ✅فوروارد آزاد✅ ✅ورود آقایون آزاد✅ ایدی ادمین 👇🧚‍♀👇🧚‍♀👇 @Yakamuz230
Forwarded from ♦️ربات چینش لیست (تبادل لیستی)♦️
هر کی عاشق پدر مادر شه بیاد
https://t.center/joinchat/S6nUZOAgK04OGLJn
بیا با متناش پدر مادرتو سوپرایز کن
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🥶🥶🥶🥶🥶 🥶🥶🥶🥶🥶
🥶🥶🥶🥶🥶🥶 🥶🥶🥶🥶🥶
🥶🥶🥶🥶🥶🥶
⚠️🔥به مناسبت تولد ادمین به مدت 2 ساعت  ورود به کانالهای VIP رایگانه⚡️🔽

⬆️⬆️⬆️https://t.center/addlist/IDPZS1egRP1hZWI0 ⬆️⬆️⬆️

جهت ثبت کانالتون🫰@just_dey⭐️
⚫️ انا لله و انا الیه راجعون🚨
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#پارت_554

رو به روش نشستم و به صورت فکورش خیره شدم...
تمام حرفهای منو شنیده بود بدون اینکه نظری بده....
دلم میخواست در این مورد یه حرفی بزنه و یه چیزی بگه.....
راهکارها و پیشنهادهاش همیشه راه باز کن بودن حالا هم که خودم به بن بست فکری رسیده بودم دلم میخواست مثل همیشه پیشنهادی بده که بتونم از پس این مشکل بربیام!
خواستم دستمو سمت پاکت سیگارم دراز کنم که بالاخره به حرف اومد و گفت:
-حرف حسابش چیه!؟؟ چی میخواد....؟؟
به صندلی تکیه دادمو گفتم:
-من عصبانی بودم انداختمش بیرون.... منتظر شنیدن بقیه حرفهاشو نموندم....
خم شد...فنجون چاییش رو برداشت و گفت:
-مذاکره....باید مذاکره میکردی!
پوزخند زدم:
-با نهال!؟؟؟ پع! بیخیال اژدر....بیخیال رفیق ....من نمیخوام آرامش شانار بهم بریزه ...نمبخوام دوباره از خودم ناامیدش کنم ...نمیخوام ذهنش آشفته بشه...برای من هیچ چیز و هیچکس مهمتر از شانار نیست و نخواهد بود.... ترسیده....از وقتی شنیده حس میکنه قراره زندگی براش جهنم بشه....بداش عین یه کابوس و نمیخواد باور کنه تا وقتی کنار من کسی نمیتونه بهش آسیب برسونه.....
چاییش رو که نوشید بلند شد و گفت:
-پس ایندفعه اگه اومد سعی نکن با کتک بندازیش بیرون....جنگ با آدمی که فکر میکنه چیزی برای از دست دادن نداره سخت....
-حالم ازش بهم میخوره...
-بعضی وقتها آدما چون یه نفرو زیادی دوست دارن همین علاقه زیادیشون باعث میشه خواسته یا ناخواسته به اونی که دوستش دارن صدمه بزنن.....مثل خودت...
حرفهاشو که زد از روی صندلی بلند شد ...
تحلیل تیکه ی آخر حرفش سنگین بود....
صداش دوباره به گوش رسید اینبار اما مخاطبش من نبودم... خوش خلق گفت:
-صبح بخیر شانار....
سرمو چرخوندم و متوجه حضور شانار پست سرم شدم...لبخندی به اژدر زد و گفت:
-صبح شما هم بخیر....
-سفر خوش گذشت؟
-آره....جای شما خالی...
اژدر رفت و شانار اومد که بجاش بشینه اما من به پام اشاره کردمو گفتم:
-اینجا...جای تو اینجاست...
لبخند زد و اومد روی پاهام نشست....دستامو دورشکمش حلقه کردمو گفتم:
-صبح بخیر خااانم.....
-صبح تو هم بخیر....
موهاشو کنار زدم...پشت گردنشو بوسیدم و گفتم:
-خوب خوابیدی !؟
-آره....ولی یه خواب بد دیدم...
-برای همین بود که بهت میگفتم به چیزای منفی فکر نکن...نتیجه اش دقیقا همچین چیزیه!!!
خمیازه ای کشید و بدنش روتو بغلم عین یه بچه کش و قوس داد....لبخندی زدم و یه سیگار از پاکت بیرون آوردم وگذاشتم لای لبهامو روشنش کردم.....
پک اولو نزده بودم که سرشو چرخوند سمتم و اول به خودم و بعد به سیگار توی دستم نگاه کرد....
انگار که تازه برام یاداوری شده باشه چه حسی نسبت به دود سیگار داره،
دستمو به حالت تسلیم بالا آوردمو گفتم:
-اوخ اوخ! یادم نبود بدت میاد...الان خاموشش میکنم.
خواستم خاموشش کنم که گفت:
-نه نه....خاموشش نکن....بدم نمیاد....سیگارتو بکش..
متعجب نگاهش کردم...بیشتر اوقات خوشش نمیومد من سیگار بکشم...اما حالا...
پرسیدم:
-چیشده که بدت نمیاد!؟
شونه بالا انداخت و گفت:
-نمیدونم....ولی بوش رو دوست دارم...
خیلی عجبب شده بود...ولی خب چه بهتر که دیگه از بوی بد سیگار گلایه نمیکنه....
چونه امو گذاشتم رو شونع اش و همزمان شکمشو نوازش کردم....
دستشو روی دستم گذاشت و گفت:
-دلم میخواد برم دانشگاه و یه سری به رفقای قدیمیم بزنم.....دلم برای دوستم مینو تنگ شده....
دوباره گردنسو بوسیدمو گفتم:
-رانندگی بلدی !؟
با اعتماد بنفس گفت:
-معلوم که بلدم.....
-پس سوئیچ ماشینو بهت میدم هرجا دوست داشتی برو....
سرشو به سمتم چرخوند و گفت:
-واقعا !؟
-آره....
-هرجا دوست داشتم !؟
-هرجا که دوست داشتی...
لبخندش عریضتر شد...بلند شد و اینبار از روبه روی روی پاهام نشست ...دستاشو دور گردنم حلقه کرد و بدون اینکه از دود سیگارم حالت انزجار بهش دست بده گفت:
-وقتی پسر خوبی میشی ازت خوشم میاد ....
آهسته خندیدم....
انگست شستشو رو لبهام کشید و گفت:
-حالا که پسرخوبی شدی...منم بهت جایزه میدم....
-جایزه !؟
-اهمممم
-چی مثلا....!؟
زبونشو رو لبهای سرخ و گوستینش کشید و گفت:
-لباتو میخورم....
-چاق نشی....؟
بلند بلند خندید......صدای خنده هاشو دوست داشتم...حس میکردم به زندگیم جون میده....دستمو تو موهاش کشیدم که سرشو به سمتم خم کرد....آهسته گفتم:
-سیگارم اذیتت نمیکنه....!؟؟
سرشو به چپ و راست تکون داد و گفت:
-نه برعکس...وقتی دهنت بوی سیگار میده بیشتر دوست دارم ببوسمت.....
اینو گفت و لبهاشو رو لبهام گذاشت....


@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#کلیپ


عشق جانم
تو یه جایگاهی تو قلبم داری
که هیچ کسی نمیتونه داشته باشه💙🧿💍
@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#آموزشی
#زناشویی


🟢🤔رابطه دهانی ایرادی دارد؟

🔷تحریک دهانی نه تنها عیبی ندارد،بلکه بسیارمطلوب هم هست.

👈این عمل موج نهایی تحریک را ایجاد میکند تا ایستایی در مرد تضمین شود و زن رابه نقطه ای لذت برساند


@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#مهربانی

هدیه دادن به صورت غیررسمی و بدون مناسبت نقش قابل توجهی در پیدایش و تقویت علاقه در زندگی مشترک دارد
تاثیر فوق العاده ای در عشق ومحبت در زنان ایجاد میکند

همین الان امتحان کن وهدیه بده
@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
Audio
#صوتی

شکست عشقی و کنار آمدن با احساسات و خاطرات گذشته.
❇️محسن محمدی نیا (معین)
روانشناس و
زوج درمانگر
تحکیم روابط زوجین👨‍👩‍👧‍👦

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#آقایون_بخوانند


آقایون یه تقلب بهتون برسونم ؟

خانوما از سوال پرسیدن خوششون نمیاد؛ خیلیاشونم خجالتی و تعارفی هستن!

میخوای بیام دنبالت؟
اگه میخوای واست بگیرم؟
میخوای بریم بیرون؟

لطفا برو دنبالش، واسش بگیر و دعوتش کن واسه بیرون رفتن.

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#همسرانه


▫️ یکی از بهترین روش ها برای تازه و شاداب ماندن زندگی مشترک، عوض شدن محیط است.

باهم جایی بروید که از بودن در آن لذت می برید و خاطرات خوبی از آنجا دارید.

می توانید به یک رستوران یا سینما بروید یا با هم پیاده روی کنید.

مهم این است که محیط اطرافتان تغییر کند و به عنوان یک زوج، باهم تنها باشید

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
❤️

#نامزدی

"تصمیـم‌گیـری‌های یـک جانبـه!!!"


شاید در دوران تجرد؛ افراد در بسیاری از مواقع به خصوص در مورد مسائل شخصی‌شان به صورت انفرادی تصمیم گرفته و عمل نمایند، اما دنیای تأهل با اینگونه تکروی‌ها سازگار نیست.

در این دوران، افراد باید از ساده‌ترین امور تا پیچیده‌ترین آنها با نامزدشان مشورت كرده و براساس تصمیمی كه از طریق «شور و مشورت» گرفته می‌شود؛ عمل نمایند.

تكروی در دوران نامزدی به معنای نادیده گرفتن فرد مقابل و عدم اعتماد به اوست به همین دلیل باعث اختلاف و درگیری میان افراد می‌شود.

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
"روی خوش زندگی" همین است
همین‌ که
کسی باشد صبح را بخیر کند
صبحتون بخیر 😍

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
همیشه سخت ترین مسیر ها به زیبا ترین مقصد ها می رسن عجله نکن...

صبحتون بهشت
@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
 ✴️ دوشنبه 👈21 آبان / عقرب 1403
👈9 جمادی الاول  1446👈11 نوامبر 2024
🕌 مناسبت های دینی و اسلامی.
🌙⭐️ امور دینی و اسلامی.
❇️امروز برای امور زیر خوب است:
شروع کسب و کار.
قرض و وام دادن و گرفتن.
امور زراعی و کشاورزی.
درختکاری.
و دیدار با روسا و مسولین خوب است.
🚘مسافرت مکروه و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد
.
🤕 مریض مراقبت بیشتری نیاز دارد.(منظوری مریضی است که امروز مریضیش شروع شود).
👶زایمان مناسب و نوزاد در همه امور زندگی موفق است.
🔭 احکام و اختیارات نجومی.
🌓 امروز  قمر در برج حوت  و از نظر نجومی مناسب برای امور زیر است:
✳️افتتاح کسب و کار.
✳️آغاز درمان و معالجات.
✳️شروع آموزش و تعلیم و تعلم.
✳️از شیر گرفتن کودک.
✳️کاشت و بذر افشانی.
✳️دعوت کردن افراد.
✳️دیدار با بزرگان و مشایخ.
✳️و سفارش جنس از فروشنده نیک است
.
🟣 امور مربوط به نوشتن ادعیه و حرز و نماز و بستن آن خوب است.
👩‍❤️‍👨 مباشرت و مجامعت:

مباشرت امشب : فرزند امشب بسیار مهربان و بخشنده است.

💇‍♂ اصلاح سر و صورت:
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز باعث درد و بیماری می شود.
🔴 حجامت:
#خون_دادن یا #حجامت در این روز از ماه قمری ، باعث درد اعضا می شود.

🔵ناخن گرفتن:
دوشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی است و برکات خوبی از جمله قاری و حافظ قران گردد.
👕دوخت و دوز لباس:
دوشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز بسیار مناسبی است و آن لباس موجب برکت میشود.
✴️استخاره:
وقت #استخاره در روز دوشنبه: از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعداز ساعت ۱۰ تا ساعت ۱۲ ظهر و از ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن).
✳️ ذکر روز دوشنبه : یا قاضی الحاجات ۱۰۰ مرتبه.
✳️ ذکر بعد از نماز صبح ۱۲۹ مرتبه #یا لطیف که موجب یافتن مال کثیر میگردد.

💠 ️روز دوشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_حسن_علیه_السلام و #امام_حسین_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.

😴😴 تعبیر خواب.
تعبیر خوابی که امشب شبِ سه شنبه دیده شود طبق ایه ی 10 سوره مبارکه "یونس"علیه السلام است.
دعواهم فیها سبحانک اللهم و تحیتهم فیها سلام...
و از معنای آن استفاده می شود که از جانب خواب بیننده عمل صالح یا خیری به وجود آید که در دنیا و اخرت به او نفع رساند. و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#پارت_553

خندیدم که آروم بشه....و شد هم....نفس عمیقی کشید و سرشو از روی شونه ام برداشت...بهم خیره شد و گفت:
-اگه اومدن سراغم چی !؟ 
دستاشو تو دستم گرفتم و گفتم:
-نمیان....
مطمئن گفت:
-اون دختره میره بهشون میگه.....
اینو درست میگفت....نهال اگه بیفته رو دنده لج دیگه غیرقابل کنترل میشد!!!
از اونا که شعارشون همیشه این بود"دیگی که واسه من نجوش میخوام....."
از فکر بیرون اومدمو گفتم:
-اگه اون خیکی بفهمه تو اینجا پیش منی هیچ غلطی نمیتونه بکنه.....
آروم نشده بود هنوز...خودشم میدونست شاید واقعا اونا نتونن کاری کنن اما قطعا مشکلاتی به وجود میارن.....با ترس و نگرانی کاملا مشهودی گفت:
-من نمیخوام با ترس و لرز زندگی کنم ارسلان...دلم میخواد دست کم مجبور نباشم عین کسی که از سایه ی خودشم میترسه زندگی کنم....
اونا حتما سعی میکنن زهرشونو بریزن....من دلم یه همچین زندگی ای نمیخواد....
دستمو زیر چونه اش گرفتم و گفتم:
-دختر....اینقدر نترس...یعنی تا وقتی من هستم نیازی نیست از هیچی بترسی....از هیچ چیزی....متوجهی !؟؟
مستقیم تو چشمام نگاه کرد...شاید حتی بیشتر از چند دقیقه و بعد گفت:
-یه کاری کن اون دختره چیزی به کسی نگه....
نمیدونم واقعا چرا میترسید...شاید چون داشت به واقعیات فکر میکرد.....
آروم گفتم:
-لازم باشه یه گلوله تو مغزش خالی میکنم!
پورخند زد...سری تکون داد و بعد گفت:
-نمیخوام زن یه قاتل باشم...
اه لعنتی! کلافه نگاهش کردم...نمیدونستم چه تضمینی از من میخواد که آروم بگیره و دیگه نترسه!
-شانار من نمیزارم هیچ احدوناسی به تو آسیب بزنه...من شوهرتم...سپرتم...محافظتم....تا منو داری از هیچی نترس...هیچی....
زبونشو رو لبهاش کشید و بعد از مکث کوتاهی گفت:
-نمیشه..نمیشه....نمیشه یه جوری باهاش توافق بکنی که....
اخم کردمو گفتم:
-چی!؟ غلط کرده! عمراااا...من به کسی باج نمیدم.....
-مگه اون چی میخواد!؟
سوالش منو به فکر فرو برد...اونقدر سرش داد و بیداد کردم که اصلا یادم رفت همچین سوالی ازش بپرسم...
ولی خب چی میتونست بخواد جر اینکه کنار من باشه....
دراز کشیدمو دستشو کشیدم تا اونم کنارم دراز بکشه...
تو بغلم گرفتمش و گفتم:
-بهش فکر نکن....خب !؟
سرشو به سینه ام فشار داد و گفت:
-نمیتونم....اون کابوس من!
داشت کلافه ام میکرد....
دلم نمیخواست از چیزی بترسه لااقل تا زمانی که منو داره.....
اما نمیخواست اینو قبول کنه....
سرسو نوارش کردمو با بوس کردن پیشونیم گفتم:
-فقط بخواب عزیزم....بخواب.....
نفس عمیقی کشید و گفت:
-نمیخوای بگی اون چی میخواد در عوض بستن زیپ دهنش!؟
برای گرفتن جواب کاملا جدی بود....
-نمیدونم....ازش نپرسیدم....
-اون عاشقت.....
-به درک....مهم اینکه من خودم یه نفرو بیش از خودم دوست دارم و الان هم تو بغلم....
دوباره بوسیدمش و دوباره گفتم:
-به هیچی فکر نکن و فقط بخواب.....

~~

خی
لی آروم و یا احتیاط دستمو از زیر سرش بلند کردم و نیم خیز شدم....
کش و قوسی به بدنم دادمو با یه نگاه به شانار که خیلی آروم خوابیده بود از روی تخت پایین اومدم....
یه دوش کوتاه گرفتم و بعد با برداشتن پاکت سیگارم از اتاق زدم بیرون.....
یه نخ سیگار لای لبهام گداشتم و همونطور که آروم آردم بهش پک میزدم از پله ها رفتم پایین....
مثل همیشه فوزیه ی سحر خیز اومد سمتمو پرسید:
-صیح بخیر آقا....
-صبح بخبر فوزیه...
-صبحانه رو کجا میل میکنید آقا...همینجا یا....
سوالش رو با سوال جواب دادم:
-اژدر نیومده !؟؟
-اومده....چهار صبح اومدن.
-الان کجاست....!؟
-تو حیاط....
-پس صبحانه رو اونجا میخورم.....
-چشم آقاااا......
رفتم تو حیاط و خودمو به اژدر که رسوندم....

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#کلیپ

تــنــها پــنــاگــاه مــن آغــوش تــوئه ❤️❤️❤️

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
Telegram Center
Telegram Center
Channel