آرام باش عزیز من، آرام باش حکایت دریاست زندگی گاهی درخشش آفتاب، برق و بوی نمک، ترشح شادمانی گاهی هم فرو میرویم، چشمهای مان را میبندیم، همهجا تاریکی است!
از هر تعلقی که گذشتم، تواناتر شدم. هر روز چیزی را تَرْک کردم و هر روز چیزی مرا تَرْک کرد. با هر تَرْکی، خاکِ تنم تَرَکی برداشت و چیزی از آن رویید، بالی شاید، کوچک و شفاف و نامرئی. پریدن با پرهایی نا پیدا مرا بی پروایی آموخت.
توصیه میکنم که “تنهایی رو تمرین کنید و همیشه آمادگی این رو داشته باشید که تنهایی بتونید دووم بیارید.” احتیاط، اولین و مهمترین شرط عاقل بودنه؛ تو جمع باشید، رفیق داشته باشید، معاشرت کنید؛ اما جوری پیش برید که اگه ناگهان از همه طرف رها شدید، زیر پاتون محکم باشه و نیفتید…
يک روز میرسه گل های که گفتی باز نمیشه ، باز میشه غمی که هرگز گفتی تمام نمیشه، تمام میشه زمانی که گفتی نمیگذره ، میگذره زندگی یک راز است اول شکر بعد صبر و در آخر باید باور کرد..🌱