بخش 3/3
گفتاری که نظام
#جمهوری_اسلامی بر اساس آن شکل گرفت، گفتار مسلط
#طبقه_متوسط_شهری بود که نقش موتور محرک انقلاب یا ’دژکوب‘ را ایفا کرد. پس از شکل گیری رژیم و پس از زمانی که سید محمد خاتمی رئیس جمهور شد و اقبال و همراهی این طبقه را که بخش عمدۀ طبقه متوسط، تحصیلکردههای دانشگاهی، روزنامهنگاران، روشنفکران و اهل کتاب را به دنبال داشت، نظام با مسئلهای جدی مواجه شد: طبقهای که او را بر سر کار آورده بودند، اکنون به طور جدی مشروعیت و حقانیت آن را به سؤال میکشیدند. اما پس از ظهور
#احمدی_نژاد، و تمایل میلیونی عموم به او، نظام متوجه جمعیتی شد که برای نخستین بار میتوانست برای تصدیق مشروعیت و حقانیت خویش به آنها مراجعه کند. بهترین مثال این ادعا، راهپیمایی 9 دی است. به نقل از سردار قاسمی، که از حامیان جبهه پایداریِ (سابق و
#جمنا ی امروز!)، و از
#اصولگرا های تندرو است، بخش عمدۀ جمعیت نُه دی از شهرستانها و روستاها جمع آوری شده بود. همین مسئله تا حد زیادی در سایر شهرستانها نیز گزارش شده است. این مسئله سبب شده است که جریان اصولگرا به طور خاص، و تمام جریانهای سیاسی نظام به طور کل این جمعیت را بیشتر مورد توجه قرار دهند. جمعیتی که دوست دارد سیاستمداران را زمانی ببیند که به جدیترین و در عین حال روزمرهترین خواستههای آنها اشاره کنند. این جمعیت سیاسی نیست. اصلاً جریانهای سیاسی را به خوبی نمیشناسد، اما زمانی که سیاستمداری «حال سیاستمدار دیگری را میگیرد» یا «پوزش را به خاک میمالد» بسیار خوشحال میشود، نه زمانی که رئیس جمهور صحبت از بیمه درمانی کند، یا صحبت از محیط زیست. او خانه میخواهد، کالای فراوان و ارزان میخواهد، او از وامهای سنگین بانکی ناراضی است نه از وضعیت صنعت و اشتغالزایی در مقیاس کلان، و نه از مدل اقتصادی و یا حقوق سیاسی و شهروندی خویش.
اگر نگاهی به شعارهای کاندیداهایی نظیر
#قالیباف و
#رئیسی بیافکنیم دقیقاً همین مسئله را مشاهده میکنیم. افرادی که اگر پیشتر رأی آوردن را با شعارهای «شکم» قباحت پیروزی
#روحانی میدانستند اکنون با تأکید بر «توزیع پول» و اقتصاد روزمره مردم به دنبال رأی هستند. تأثیر گذاری این مسئله را میتوان در رأی پنج میلیونی مهدی
#کروبی در دور نخست انتخابات ریاست جمهوری سال 84 با شعار 50 هزار تومان یارانه ماهیانه نیز مشاهده کرد. شعاری که به شکلی دیگر و
#عوام_گرایی بهتر و وسیعتر به دست احمدینژاد انجام گرفت و علاوه بر تکنیک «تخریب و دشمنسازی از حریفِ» قدرتمندی چون هاشمی به بهترین شکل موفق شد. این گفتار امروز به طور خاص در چهره دو کاندیدای جبهه اصولگرا یعنی
قالیباف و رئیسی نمودی آشکار دارد. دو کاندیدایی که در صورت پیروزی به اقتصاد توزیعی و روزمره دامن خواهند زد و به طور مشخص و علمی در برآورده کردن شعارهای جاهطلبانه و یا ساده لوحانۀ اقتصادی خویش ناکام خواهند ماند و در حوزه صنعت، ساخت و ساز، گمرکات و البته نفت کارگزاری سپاه پاسداران را که اکنون به لابی پر نفوذ مسلح، سیاسی، ثروتمند و کم سوادی تبدیل شده به شدت قوت خواهد بخشید.
به عنوان نویسنده این یادداشت با آشنایی خوبی که از تفکر حاکم بر (به اصطلاح) اتاق فکری
قالیباف دارم، معتقدم انتخاب هر کدام از این دو گزینه نه تنها به بهبود اوضاع کمک نخواهد کرد، بلکه با دامن زدن به آشفتگیهای اجتماعی، روانی و اقتصادی کشور نظام
#جمهوری و
#جمهوریت را به مخاطره خواهد افکند. حال به پرسش نخست باز میگردم
#مسئولیت ما در قبال کشور چیست؟ مسئولیت ما در قبال
#پیشرفت ایران چیست؟