آتشی گر نامدست این دود چیست؟
نویسنده: احمد زیدآبادی
اگر نسیمی از خُلق و خو و مِهر و کرامت و عظمت محمد به ما وزیده بود، در مواجهه با رفتار دانشجویی که در دانشگاه آزاد خود را برهنه کرد، به دیدارش میرفتیم و با امن و عادی کردن فضا، به ملایمت و مهربانی از او میپرسیدیم؛ دخترم! چه مشکلات و فشارهایی، کاسۀ صبرت را لبریز کرده و تو را در میان دیدگان جمع، به طغیانی چنین، واداشته است؟
آنگاه که انبان دردهای دل خود را میگشود، به خود میگفتیم؛ یا أسفا از این حالی که جوانان ما بر اثر هجوم انواع مشکلات پیدا کردهاند! وَابْيَضَّتْ عَيْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ!
از دکتر پزشکیان انتظار میرود که نمایندهای برای دیدار با او اعزام کند تا درددلش را بشنود. پزشکیان بود که گفت؛ اینها همه دختران من هستند.
آتشی گر نامدست این دود چیست؟
******
گوش را اکنون ز غفلت پاک کن
استماع هجر آن غمناک کن
آن زکاتی دان که غمگین را دهی
گوش را چون پیش دستانش نهی
بشنوی غمهای رنجوران دل
فاقهٔ جان شریف از آب و گل
خانهٔ پر دود دارد پر فنی
مر ورا بگشا ز اصغا روزنی
گوش تو او را چو راه دم شود
دود تلخ از خانهٔ او کم شود
غمگساری کن تو با ما ای روی
گر به سوی رب اعلی میروی
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad