فرزندداری از فانتزی تا واقعیت
یکیاز دوستان پس از دیدن پریشانحالی و پریشانمویی و پریشانوقتیِ مکرر من در جلسهها به شوخی میگفت: شما برای بچهداری ضدتبلیغی. گفتم بله. ولی فکر کنم مشکل من نیستم، بلکه مشکل نظام تبلیغاتیِ فرزندپروری است که فانتزی و ایدئولوژیک و نابهنگام است و حتی شمای ناقد نظام سیاسی را ناخواسته تحت تأثیر قرار داده. تکتک این صفتها را با مراد و منظور خاصی میگویم.
فرزندپروری در فرهنگ جاریِ ایران «تبلیغاتی» و به تبعش «فانتزی» و «ایدئولوژیک» است. جمهوری اسلامی مثل هر نظام سیاسی دیگر بهحق از کاهش جمعیت هراسان است، اما مثل خیلی از بحرانها فقط هراسان است! به همین دلیل در ابژهای تبلیغی ابعاد این موضوع را به جنبههای فانتزی و رمانتیک فرومیکاهد. مثلاً روایتهای کاریکاتوری و دورغی از استادان مادری میدهد که شش بچه دارند و ششصد مقاله در سال مینویسند، غافل از آنکه در واقعیت شش قاشق غذاخوردنِ خود با حضور اینهمه بچه ممکن نیست! غذادادنشان بماند.
این نظام تبلیغاتی «نابهنگام» است؛ یعنی نسبتی با وضعیت جامعه و تحول در شیوههای زندگیِ امروزین ندارد. در جامعهای که به دلایل اقتصادی و فرهنگی زن و مرد هر دو کار میکنند و هر دو در تأمین هزینههای زندگی نقش ایفا میکنند، در آپارتمانهای کوچک و معمولاً دور از خانوادههای خود به سر میبرند، تقریباً هیچ حمایت حکومتیای برای نظام رایگان و بهینه و سرتاسریِ مهدکودک ندارند، مرخصی زایمان صرفاً برای زنان است و مردان نهایتاً دو سه روز مرخصی دارند، خیابانها برای عبور و مرور ایمنِ کالسکه و بچه اصلا آماده نیست، فرزندداری اصلاً و ابدا کار آسانی نیست.
این وضعیت نهفقط در ایران، بلکه در خیلی از کشورها صادق است. مگر آنکه در بازگشتی غیرممکن به گذشته، شبیه برخی مردان سنتی در جامعههای قدیم، مرد صبح خروسخوان بیرون بزند و شب تاریک برگردد و زن [صرفاً در نقش مادر] خانه را آبوجارو کند و بچهها را تروخشک. دادههای فکریِ بچه هم صرفاً در حولوحوش خانه و محله و اقوام باشد. تازه این وضعیت هم اصلاً مترادف آسانی نبوده و صرفاً در وضعیتی نابرابر زن را یگانه مسئول فرزندداری میکرده است. البته که میدانم سودای ناممکنِ بازگشت به گذشتهٔ نابرابر و تبعیضآلود، در خیال خیلی از حاکمان مردسالار ماست.
پس اینها بخشی از شرح وضعیت واقعی است و نه ضدتبلیغ برای بچهداری؛ که اگر بود من خود با جانودل فرزند نداشتم و این عمیقترین تجربهٔ بزرگسالی را با جانودل پذیرا نمیشدم و با بسیاری از دوستان مدافع اخلاقینبودن فرزندآوری مناقشه و جدل نمیکردم. اما گشودگی برای تبیین و تشویق این تجربهٔ شیرین و یگانه یک سخن است و دادن تصویری واقعی و اینزمانی و جامع از آن چیز دیگر. حکومت ما چون به فرزنداری بیشتر به منزلهٔ اهرمی برای پیشبرد ایدئولوژی مینگرد و نه ازدیاد شهروندانی موی دماغ و پرسشگر و محق، ترجیح میدهد مثل خیلی از پدیدهها آن را به امری غیرواقعی و ایدئولوژیک و سودده تقلیل دهد. این تقلیل به تغییرِ واقعیت منجر نمیشود. شاهد آنکه نرخ رشد جمعیت ایران تکان نمیخورد و پس هم میرود و نگرانکنندهتر از همیشه میشود.
بستگان ما از یکی از پیرهای قدیم و حکیمِ فامیل نقل میکنند که میگفته: بچه دشمنِ شیرین است. این دریافت و سخن حکیمانه تازه برای گذشته است و وقتی که بچهها آسانتر در آغوش اقوام بزرگ میشدند. قید «دشمن» در این تعریف بسیار دقیق و ظریف است و تعدیلکنندهٔ شیرینیِ بیمانند بچه. اگر عنوان «دشمن» را در این توصیف حذف کنیم، عنوانی که اسم رمز دشواریهای فرزندداری است و در دنیای مدرن ابعادش بسی گسترش یافته، به همان شیرینیِ فانتزی و کاریکاتوریِ بنرهای تبلیغ بچهداری در ایران فرومیغلتیم. میرسیم به همان حد از فانتزی و تصویر ناممکن که حتی بر فرزندان خود مسئولانِ پیر و کمنوهٔ جمهوری اسلامی هم تأثیر نمیگذارد.
#یادداشت
@Hamesh1