ما به دلیل وقت و توان محدود، در همهٔ ابعاد نمیتوانیم متمرکز شویم و رشد کنیم. از چیزی میزنیم و به چیزی میپردازیم، از سهمی برمیداریم و به سهمی اضافه میکنیم، سمتی میرویم و سمتی را از دست میدهیم. شبکهای را تماشا میکنیم و هزاران شبکه را از دست میدهیم. این خاصیت ما و جهان محدود است. هر لحظه از زندگی ما به این معنا همراه با از دستدادن و بهدستآوردن است، همراه با محرومیت فراوان و بهرهمندیِ اندک است. به بیان دیگر امکان ندارد که توأمان همهچیز را با هم داشته باشیم.
اگر مقدمهٔ فوق را بپذیریم، این را هم باید بپذیریم که نادر آدمهایی هستند که از حد معمول انسانی، جامعالاطرافتر باشند. این مقدمه را هم اگر بپذیریم، آنوقت نتیجهٔ آرامشبخش این خواهد بود که کمتر کسی شایستهٔ حسادت است. کارآفرینی بزرگ، به سهمی از سهمهای زندگیاش مشغول نشده که کارآفرین شده. نویسندهای مشهور از بخشی از زندگی شخصیاش زده و آثاری بزرگ خلق کرده. سیاستمداری شاخص از یادگرفتن برخی هنرها و تواناییها محروم بوده که توانسته ناخدای موفقی بر کشتیِ سیاسی باشد.
از این دریچه، خواهیم دانست که انسانهای بزرگ و محسود، از زاویهٔ نگاه ما بزرگ به نظر میآیند؛ چون ابعاد کوچک و ناکامل و ناقصشان آنور تماشای ماست. شبیه پنجرهای که فقط به کوچهٔ روبرویی باز میشود و ما حیاط پشت خانهها را نمیبینیم. پس چه جای حسرت به داشتههایی که میبینیم و نداشتههای فراوانی که نمیبینیم.
#تاملات
@Hamesh1