فریبکار بذر شک و ترس را میکارد. درعینحال، وانمود میکند که هیچ تقصیری ندارد. او دیگری را متهم میکند که شکننده است و خودش در ترس و شک گیر کرده و او مقصر نیست. این دروغها به او امکان میدهد که نیتهای مخربش را پنهان کند. اتهامزدنها و بیثباتکردنها باعث ایجاد شک و ترس میشود.
تیفانی که مادرش مدام سر او داد میزد تا او را تحت تأثیر قرار دهد و در او وحشت ایجاد کند میگفت: «وقتی مادرم از خانه بیرون میرفت، فهرستی از کارهایی که در غیابش باید انجام میدادم برایم مینوشت و تکتک ثانیههایم را پر میکرد. وقتی بازمیگشت، یک گزارش کار از من میخواست و البته خودش همهچیز را بازبینی میکرد. من گاهی به او میگفتم: «تو که همهش داری داد میزنی!» و او هربار با خودبرتربینی اینگونه جواب میداد: «وقتی کارهای تو رو میبینم، طبیعیه که داد بزنم.» یا یک بهانۀ دیگر میآورد تا خودش را توجیه کند. انگار من مسئول رفتارهای او بودم چون از نظر او، من آن رفتارها را در او فراخوانی میکردم پس قطعاً حقم بود.
از کتاب فرار از زندان عاطفی
نویسنده: ساوریو تاماسلا
مترجم: حامد حکیمی
👉@hamedhakimi8