به نظر میرسد شرمْ رنج تنهایی است و شرم مزمن یک ناکامی شخصی است که مسبب آن تفکرات منفی خودِ شخص و ارزشمند ندانستن خود است. اما درواقع، همۀ اَشکال شرم ماهیت ارتباطی دارند. شرم تجربۀ «خودِ-در-رابطه» است وقتی که این «رابطه» قطع شده یا «خود» تنها مانده است. حس مزمن «خودی که دچار گسستگی شده» تبدیل میشود به حس عمیق انزوا، که خودش به احساس ناامیدی و بیارزشی منجر میشود. جودیت جردن تجربۀ شرم را بهشکل زیر خلاصه میکند: «...شرم یعنی شخص در ارتباطهایش احساس بیارزشی میکند و حس میکند عمیقاً دوستداشتنی نیست، بااینحال میداند که چقدر دلش میخواهد با دیگران در ارتباط باشد... او امکان همدلی را از دست داده، حس میکند دیگران هم همدل نیستند، و ظرفیت همدلی با خودش را هم از دست داده است.»
👉@hamedhakimi8