View in Telegram
ما گاهی، با صرف‌نظرکردن از هرگونه جاه‌طلبی و بلندپروازی، از شرم اجتناب می‌کنیم. اگر شما آرزوی رسیدن به هیچ چیز را نداشته باشید، دیگر خیال‌تان راحت است که هیچ‌گاه احساس شرم نخواهید کرد. افرادی که انگیزه ندارند، توانایی برنامه‌ریزی برای آینده را ندارند یا تنبل به نظر می‌رسند، ممکن است ترس از شرم ناشی از انتظارات برآورده‌نشده داشته باشند: اگر هیچ انتظاری نداشته باشید، اگر هیچ هدفی نداشته باشید، پس دیگر هیچ‌گاه اسیر ناامیدی نخواهید شد. بی‌میلی به دوست‌یابی و برقراری رابطه ممکن است ریشه در ترس از شرم داشته باشد. بسیاری از مردم منزوی می‌شوند چون به نظرشان ابراز علاقه به دیگران غیرممکن است. آن‌ها به‌جای اینکه بپذیرند که ممکن است طرد شوند (عشق یک‌طرفه)، به دنبال تنهایی می‌روند و معتاد به کار می‌شوند و زمانی که تمایل به برقراری ارتباط بیش‌ازحد برای‌شان تهدیدکننده می‌شود، به بی‌تفاوتی پناه می‌برند. اکثر ما گه‌گاه، ازطریق بی‌تفاوت نشان‌دادن خودمان، از شرم دوری می‌کنیم. آیا تا‌به‌حال برای‌تان پیش آمده که به کسی علاقه‌مند شوید ولی چون به این نتیجه رسیدید که علاقه‌تان دوطرفه نیست (عشق یک‌طرفه)، آن را پنهان کرده باشید؟ آیا تابه‌حال پیش آمده که شما را به مهمانی دعوت نکرده باشند (طردشدگی) و شما هم سعی کنید خودتان را بی‌تفاوت نشان دهید؟ آیا پیش آمده که همکارتان به‌جای شما سِمت بالاتری بگیرد (انتظارات برآورده‌نشده) و شما بگویید «من اصلاً از اولشم اون سِمت رو نمی‌خواستم»؟ اکثر ما، دست‌کم یک‌بار در زندگی،‌ از بی‌تفاوتی‌ در حکم ابزاری برای کاهش شرم استفاده کرده‌ایم. پشت چنین بی‌تفاوتی ظاهری‌ای که معمولاً با تحقیر هم همراه است اغلب یک حس برتری پنهان است. دن سبک زندگی بی‌قیدانه‌اش را برتر از شغل پشت‌میزنشینیِ نُه تا پنج می‌دانست و وقتی دوستش دیلان یکی از همین شغل‌ها نصیبش شد، او را تحقیر می‌کرد. بااینکه نووا در حسرت این بود که با یک نفر زیر یک سقف زندگی کند و رابطۀ متعهدانه‌ای داشته باشد، اما روابط زناشویی را خوار می‌شمرد و اصرار داشت که رابطۀ جنسی بدون روان‌گردان‌ها‌ کسل‌کننده است. وقتی او تحت تأثیر روان‌گردان‌ها بود، در آسمان‌ها سیروسیاحت می‌کرد و از روی ابرها برای ساکنان فانی و بدبختِ زمین دست تکان می‌داد. درحالی‌که بی‌تفاوتی نشان‌دهندۀ فقدان میل است، حقارت یک پله فراتر می‌رود و اصرار دارد که بگوید آن چیز موردعلاقه هیچ ارزشی ندارد. جو موران، که خودش خجالتی بود، اعتقاد داشت که «آنچه باعث خجالتی‌بودن افراد می‌شود آن بخش‌ پنهان ماست که تصور می‌کند بیشترِ گفت‌وگو‌های اجتماعی درواقع مناسکی پوچ و بی‌معناست که صرفاً برای پرکردنِ سکوتِ آزاردهنده است.» او همچنین درمورد «اعتماد عجیبی که افراد خجالتی را از پا درمی‌آورد صحبت می‌کند، یعنی این حس که آن‌ها دارند از تزویر و ریا فرار می‌کنند و از زیر بار زندگی اجتماعی شانه خالی می‌کنند.» خجالتی‌ها هم، مثل همۀ مردم، در آرزوی روابط انسانی هستند و می‌خواهند عضوی از جمع باشند. وقتی درد احساس تعلق‌ خاطر نداشتن به جمع برای‌شان تحمل‌ناپذیر می‌شود، ممکن است به تکبر و حقیرشمردن دنیایی که آن‌ها را طرد کرده پناه ببرند. افرادی که توسط دیگر هم‌سن‌وسالان‌شان طرد می‌‌شوند هم گاهی اوقات به خودبرتربینی و تحقیر دیگران پناه می‌برند و بچه‌معروف‌ها را، اگر دختر باشند «خوشگل‌های خنگ»، و اگر پسر باشند «کله‌پوک» توصیف می‌کنند. مردان هم‌جنس‌گرا که خود را «خودی» حس نمی‌کنند ممکن است گاهی همۀ دگرجنس‌گرایانی را که آنان را طرد کرده‌اند به دیدۀ تحقیر ببینند. هرکسی راهی پیدا می‌کند تا آن‌هایی را که احساس بدی در او به وجود آورده‌اند خوار کند و به آن‌ها القابی مانند «تازه‌به‌دوران‌رسیده‌ها»، «ندیدبدیدها» و «دکترهای دوزاری» بچسباند. اکثر ما هم ممکن است در زندگی‌مان دست‌کم یک‌بار در موقعیت آن گربه‌ای که دستش به گوشت نمی‌رسید قرار بگیریم. بی‌تفاوتی و تحقیرکردن به ما کمک می‌کند که وقتی احساس می‌کنیم طرد شدیم و دوست‌مان ندارند یا به جایگاهی که می‌خواستیم نرسیدیم، از احساس شرم در امان بمانیم. از کتاب شرم‌کاوی نویسنده: #جوزف_برگو مترجم: #حامد_حکیمی 👉@hamedhakimi8
Telegram Center
Telegram Center
Channel