دربارۀ واژۀ چوب الف
«چوبِ الف» یا «چوبْالف» چرم، چوب یا مقوایی است که لای کتاب میگذارند یا هنگام کتاب خواندن آن را پایین قسمت در حال مطالعه حرکت میدهند. این ترکیب دستکم صد سال در فارسی سابقه دارد. مستوفی در
شرح زندگانی من آورده است: «چوب الف را روی کلمات میگرداندم و جملۀ عربی و شعر فارسی را تکرار میکردم» (ج ١، ص ٢١٨).
در
فرهنگ بزرگ سخن نیز شاهد زیر از سیمین دانشور (ذیل «چوقالف») نقل شدهاست: «شاهین دید که یک چوقالف لای دیوان است».
«چوب الف» در شعر بسیار مشهور «یار دبستانی» نیز بهکار رفتهاست: «یار دبستانی من، با من و همراه منی / چوب الف بر سر ما، بغض من و آه منی» (منصور تهرانی). از این سروده برمیآید که ظاهراً از چوب الف برای تنبیه شاگردان نیز استفاده میشدهاست. این کاربردِ چوب الف از این شاهد نیز برمیآید: «جانور اهلی که دیگر نیازی به داغ و درفش و چوب الف ندارد. او خود مسیر هرروزهاش را بدون مزاحمت عقل میرود و میآید» (محمود صباحی،
جامعۀ تعزیه؛ جستاری در روان رنجور ایرانی، لندن، اچانداس مدیا، ١۳٩۵، ص ١١٢).
چنانکه در تعریف این واژه اشاره کردیم، چوب الف از جنس چرم هم ساخته میشد: «از روی پاتختی یک چوب الف چرمی برداشت، لای کتاب گذاشت» (ناصر ایرانی،
زنده باد مرگ، ١۳۶٩، ص ۵٩).
ایرج افشار احتمال میدهد که این واژه مربوط به فارسی تهرانی باشد: «اما آنچه من میدانم در تهران به نشانی که لای کتاب یا دفتر مینهادند
چوغ (= چوب)
الف میگفتند» (مجلۀ
فرهنگ ایرانزمین، ج ١٧ـ١٨، ص ٩١، سه شاهد اخیر از
books.google.com).
در فارسی کهن ترکیب «چوبحرفی» در همین معنی بهکار میرفتهاست. در فرهنگ
چراغ هدایت چنین آمده: «
چوبحرفی: چوبی باریک که به دست طفلان دهند تا آن را بر سطور گذاشته، خوانند برای محافظت خط کتاب. [محسن] تأثیر گوید، بیت: ادیب عشق تو در غورگی که پیرم کرد / عصای پیریِ من بود چوبحرفیِ من» (سراجالدین علیخان آرزو،
چراغ هدایت، تصحیح محمد دبیرسیاقی، تهران، معرفت، ۱۳۳۷).
فرهنگستان زبان و ادب فارسی نیز «چوقالف» را در برابر bookmark تصویب کردهاست. بیگمان در واژهگزینی صورت معیار «چوبالف» بر صورت عامیانۀ «چوقالف» برتری دارد.
در سالهای اخیر، برخی افراد واژههای «نشان کتاب» و «نشانگر» و «نشانک» را در برابر bookmark ساختهاند. احتمالاً این افراد از وجود واژۀ «چوبالف» در فارسی آگاه نبودهاند.
۱۴۰۰/۰۱/۲۶
فرهاد قربانزاده
@azvirayesh