اشعار حاج محمود ژوليده

#روضه_امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
Channel
Logo of the Telegram channel اشعار حاج محمود ژوليده
@hajmahmoodzholidehPromote
1.1K
subscribers
2
photos
3
links
#روضه_امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام

تنها نه اینکه زهر جفا قاتل من است
آری هزار درد و بلا قاتل من است

غربت تمام عمر، مرا در سکوت برد
بی یار بودنم بخدا قاتل من است

از یک سپاه، یک نفری هم بجا نماند
این بی کسی، به روزِ بلا قاتل من است

دشمن همه خواصِ سپاهِ مرا خرید
جهلِ خواص در همه جا قاتل من است

از بی بصیرتی، به دلم نیش میزدند
کج فهمیِ سرانِ سِپا قاتل من است

تنها نه خنجری که به رانم فرو نشست
زخم زبان، عیان و خفا قاتل من است

حتی خودی ترین قُرَبا طعنه اَم زدند
الفاظِ زشتی از صلحا قاتل من است

با اینهمه، گذشتم از این قومِ بی خِرد
در اصل داغِ مادرِ ما قاتل من است

عمریست مانده صحنه ی سیلی به چشمِ من
آنچه ز کوچه مانده مرا قاتل من است

با کس نگفتم از دو طرف ضربه خورده است
دیوارِ سخت و دستِ جفا قاتل من است

آن گوشوارِ پاره غرورِ مرا شکست
دستی که خورد ضربه ی پا قاتل من است

چون با هجوم، پهلوی مادر شکسته شد
فضه بیای خیرُ نسا قاتل من است

فریادهای بانوی پهلو شکسته، در...
مسجد میانِ قوم دغا قاتل من است

کِی انقلابِ مادرمان بی نتیجه ماند
صدیقه چون نشست ز پا قاتل من است

مادر بپای غربتِ مولا شهیده شد
پرواز مادرِ شهدا قاتل من است


#روضه_امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام

@hajmahmoodzholideh
#روضه_امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام

دردی در این دل است که درمان نمی شود
داغ عزای کوچه که پایان نمی شود

درمانِ دل به زهر هلاهِل شنیده اید
دردم به غیر زهر که درمان نمی شود

من درد زخم سینة مادر گرفته ام
درمان زخم سینه که آسان نمی شود

اسرار خویش را به علی هم نگفته ام
افشای راز ، یار پریشان نمی شود

این غربتی که کرده خدا قسمت حسن
دیگر نصیب هیچ مسلمان نمی شود

یک یار هم برای سپاهم نمانده است
اینسان امام بی سر و سامان نمی شود

ایکاش یک جوان علمدار داشتم
آه و نوا که لشگر قرآن نمی شود

آری سپاه یک نفره لشگر من است
همچون حسین یار غریبان نمی شود

حتی میان خانه کسی نیست یاورم
قاتل که مرهم دل سوزان نمی شود

از داغ مادرم جگرم پاره پاره شد
این جسم و جان رفته دگر جان نمی شود

#روضه_امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام

@hajmahmoodzholideh
#روضه_امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام

دردی در این دل است که درمان نمی شود
داغ عزای کوچه که پایان نمی شود

درمانِ دل به زهر هلاهِل شنیده اید
دردم به غیر زهر که درمان نمی شود

من درد زخم سینة مادر گرفته ام
درمان زخم سینه که آسان نمی شود

اسرار خویش را به علی هم نگفته ام
افشای راز ، یار پریشان نمی شود

این غربتی که کرده خدا قسمت حسن
دیگر نصیب هیچ مسلمان نمی شود

یک یار هم برای سپاهم نمانده است
اینسان امام بی سر و سامان نمی شود

ایکاش یک جوان علمدار داشتم
آه و نوا که لشگر قرآن نمی شود

آری سپاه یک نفره لشگر من است
همچون حسین یار غریبان نمی شود

حتی میان خانه کسی نیست یاورم
قاتل که مرهم دل سوزان نمی شود

از داغ مادرم جگرم پاره پاره شد
این جسم و جان رفته دگر جان نمی شود

#روضه_امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام

@hajmahmoodzholideh
#روضه_امام_حسن_مجتبی_(علیه السلام)

زهر را در طشت برگرداند اما با جگر
خونِ دلها از دهانش ریخت یکجا با جگر

لحظه لحظه ، لخته لخته ، غصه هایش فاش شد
تازه افشا شد چه کرده بغضِ اعدا با جگر

تازه سر وا کرد فریادِ سکوتِ مجتبی
طشت ، معنا کرد غمهای حسن را با جگر

غربت و تنهایی و بی یاریِ او جای خود
این روایت شرحِ ، عمری داغِ زهرا با جگر

داغ احمد ، داغ مولا ، داغ زهرا ، در دلش
روی هم انباشت ، حالا گشت ، معنا با جگر

زخم سیلی ، زخم پهلو ، زخم سینه ، زخم گوش
بود دهها سال زخم بی مداوا با جگر

هیزمِ آتش گرفته ، تیغ ملجم ، میخ در
این اماناتی است که ، می کرد غوغا با جگر

سوز قرآنش هزاران مرثیه همراه داشت
با زبان ، هر آیه ای ، می خواند و معنا با جگر

آنکه بی لشگر ترین میر و امام محشر است
کرد با بی یاریِ سَختَش ، مدارا با جگر

شد علمدارش حسین ، اما سلاحش صبر بود
وای از دشنام دشمنها به مولا با جگر

بارها شمشیرها در راه مولایش زده
میرِ صفین عاقبت افتاد از پا با جگر
دید از فرماندهان لشگر خود هم جفا
بازهم این را تحمل کرد آقا با جگر

همرهی ، سجاده را از زیر پایش می کشید
زخمِ خنجر هم به رانش داشت امضا با جگر

همسر نامهربانش قاتل جانش که شد
کرد با زهرِ جفا ، حلّ معما با جگر

یوسف آل پیمبر صورتش تغییر کرد
حُسنِ رخسارِ حسن ، شد رنگ خضرا با جگر

تیر باران ، چون تن و تابوت شد،یک تیر هم
آمد و شد آشنا از بِینِ آنها با جگر

زیر سمِّ اسب اما پیکرش پنهان نشد
شرح کن تیر سه شعبه ! کربلا را با جگر

#روضه_امام_حسن_مجتبی_(علیه السلام)

@hajmahmoodzholideh
#روضه_امام_حسن_مجتبی_(علیه السلام)

عمری مرا خون جگر، قوت و غذا بود
شیرین ترین قوتم همین زهر جفا بود

با کس نگفتم لحظه ای، اسرار خود را
اسرار من در کربلای کوچه ها بود

من جای سیلی را به روی ماه دیدم
این جای پنجه مخفی از بابای ما بود

یک ضربه سنگین تر ز تیغ ابن ملجم
این ضربه کاری بود، چونکه بی هوا بود

آندم که پاره گوشوار مادرم شد
عرش خدا شرمنده از خيرالنسا بود

دیدم که سرو قامت حوریه خم شد
پس شانه لرزان من او را عصا بود

ام المصائب هم ندید این صحنه ها را
حتی نهان این غصه از خون خدا بود

از درد راه خانه را گم کرد مادر
نقش زمین در کوچه جان کبریا بود

در کوچه ها پایان نشد این ماجرا ها
این تازه، ای مردم شروع ماجرا بود

بین در و دیوار دیدم مادرم را
در دود و آتش وای، زیر دست و پا بود

گاهی به یاری فضه را میخواند و گاهی
در ناله اش یا مصطفی یا مرتضا بود

یک عده بی غیرت به خانه حمله کردند
هر رهگذر میدید اما بی صدا بود

با ریسمان،جمعی علی را میکشیدند
مولای ما مأمور بر صبر و رضا بود

مادر به امداد پدر خود را کشانید
با اینکه رنجور از فشار دنده ها بود

بازوی زهرا ناگهان از کار افتاد
دامان مولا شد رها،غوغا بپا بود

با حرف بد ما را به یکسو پرت کردند
قنفذ دمادم با مغیره همنوا بود

ما زیر دست و پا و مادر باز برخواست
این ماجرا، خود کربلا در کربلا بود

این بار اول بود، خونین شد حسینم
زینب اسیر خشم و غیظ اشقیا بود

خون میچکید از چادر زهرای اطهر
دستش به معجر زینب از هول بلا بود

زهر جفا اینجا به کامم ریخت دشمن
روزیکه روز غربت آل عبا بود

آری از اینجا مجتبی پاره جگر شد
گریان بما روح لطیف مصطفا بود

خونخواه آل فاطمه،مهدی زهراست
او خود از اول شاهد یوم العزا بود

#روضه_امام_حسن_مجتبی_(علیه السلام)
@hajmahmoodzholideh
#روضه_امام_حسن_مجتبی_(علیه السلام)

زهر را در طشت برگرداند اما با جگر
خونِ دلها از دهانش ریخت یکجا با جگر

لحظه لحظه ، لخته لخته ، غصه هایش فاش شد
تازه افشا شد چه کرده بغضِ اعدا با جگر

تازه سر وا کرد فریادِ سکوتِ مجتبی
طشت ، معنا کرد غمهای حسن را با جگر

غربت و تنهایی و بی یاریِ او جای خود
این روایت شرحِ ، عمری داغِ زهرا با جگر

داغ احمد ، داغ مولا ، داغ زهرا ، در دلش
روی هم انباشت ، حالا گشت ، معنا با جگر

زخم سیلی ، زخم پهلو ، زخم سینه ، زخم گوش
بود دهها سال زخم بی مداوا با جگر

هیزمِ آتش گرفته ، تیغ ملجم ، میخ در
این اماناتی است که ، می کرد غوغا با جگر

سوز قرآنش هزاران مرثیه همراه داشت
با زبان ، هر آیه ای ، می خواند و معنا با جگر

آنکه بی لشگر ترین میر و امام محشر است
کرد با بی یاریِ سَختَش ، مدارا با جگر

شد علمدارش حسین ، اما سلاحش صبر بود
وای از دشنام دشمنها به مولا با جگر

بارها شمشیرها در راه مولایش زده
میرِ صفین عاقبت افتاد از پا با جگر
دید از فرماندهان لشگر خود هم جفا
بازهم این را تحمل کرد آقا با جگر

همرهی ، سجاده را از زیر پایش می کشید
زخمِ خنجر هم به رانش داشت امضا با جگر

همسر نامهربانش قاتل جانش که شد
کرد با زهرِ جفا ، حلّ معما با جگر

یوسف آل پیمبر صورتش تغییر کرد
حُسنِ رخسارِ حسن ، شد رنگ خضرا با جگر

تیر باران ، چون تن و تابوت شد،یک تیر هم
آمد و شد آشنا از بِینِ آنها با جگر

زیر سمِّ اسب اما پیکرش پنهان نشد
شرح کن تیر سه شعبه ! کربلا را با جگر

#روضه_امام_حسن_مجتبی_(علیه السلام)

@hajmahmoodzholideh
#روضه_امام_حسن_مجتبی_(علیه السلام)

عمری مرا خون جگر، قوت و غذا بود
شیرین ترین قوتم همین زهر جفا بود

با کس نگفتم لحظه ای، اسرار خود را
اسرار من در کربلای کوچه ها بود

من جای سیلی را به روی ماه دیدم
این جای پنجه مخفی از بابای ما بود

یک ضربه سنگین تر ز تیغ ابن ملجم
این ضربه کاری بود، چونکه بی هوا بود

آندم که پاره گوشوار مادرم شد
عرش خدا شرمنده از خيرالنسا بود

دیدم که سرو قامت حوریه خم شد
پس شانه لرزان من او را عصا بود

ام المصائب هم ندید این صحنه ها را
حتی نهان این غصه از خون خدا بود

از درد راه خانه را گم کرد مادر
نقش زمین در کوچه جان کبریا بود

در کوچه ها پایان نشد این ماجرا ها
این تازه، ای مردم شروع ماجرا بود

بین در و دیوار دیدم مادرم را
در دود و آتش وای، زیر دست و پا بود

گاهی به یاری فضه را میخواند و گاهی
در ناله اش یا مصطفی یا مرتضا بود

یک عده بی غیرت به خانه حمله کردند
هر رهگذر میدید اما بی صدا بود

با ریسمان،جمعی علی را میکشیدند
مولای ما مأمور بر صبر و رضا بود

مادر به امداد پدر خود را کشانید
با اینکه رنجور از فشار دنده ها بود

بازوی زهرا ناگهان از کار افتاد
دامان مولا شد رها،غوغا بپا بود

با حرف بد ما را به یکسو پرت کردند
قنفذ دمادم با مغیره همنوا بود

ما زیر دست و پا و مادر باز برخواست
این ماجرا، خود کربلا در کربلا بود

این بار اول بود، خونین شد حسینم
زینب اسیر خشم و غیظ اشقیا بود

خون میچکید از چادر زهرای اطهر
دستش به معجر زینب از هول بلا بود

زهر جفا اینجا به کامم ریخت دشمن
روزیکه روز غربت آل عبا بود

آری از اینجا مجتبی پاره جگر شد
گریان بما روح لطیف مصطفا بود

خونخواه آل فاطمه،مهدی زهراست
او خود از اول شاهد یوم العزا بود

#روضه_امام_حسن_مجتبی_(علیه السلام)
@hajmahmoodzholideh