View in Telegram
‍ ‍ ‍ 〇🌿 🌿 " من دخترت لیلی" ‍ از هیجانِ ریخته در رگ‌هام برای هزاران قدم که بر می‌داشتم تا بگویم: این یک هیجانِ مصنوعی نیست! لطفاً صورت‌هاتان را با کلمه نپوشانید درجِ مکشوفات درونی‌ست و اعصابی که بلرزد با روانم به پریشیدن از دریچه‌های طاقت تا برای پریدن از فاجعه فاصله را مقدر کنم! تلفیقی از ابرهای معلق و چشم‌های مورّب و لابد آن چشم مال من بود! شرحِ قیس بود و دیوانِگی‌ش برای لیلی شرحِ بیابان و پوست کشیده‌ی آهو ای خرامان از پاهای رمیده الفت که نمی‌دانمش بند است به پا  یا طُرّه‌ی پریشان مو شرطِ بلاغ گفته باشم و گوشَ‌ت به دیوار چند گورم / با گمانی بیرون از شقیقه‌هام گودال است و ریشه‌های در خاک تن را به اصالت چاه بسپارم برای پریدن از فاجعه ! ؟ ایستاده اگر بودم/ خون به شقیقه‌ی داغم خون به شقیقه‌هام مجالِ ریختن نیست! که زخمِ منتشر در پوسته‌های درختم خیالِ هزار ساله‌ای برای پریدن از برج حَمَل با دخترانم به ارتکاب تا بگویم فاصله را مقدر است؟ پس پیرهن به سرشاخه‌ها باید و انگشت به اشاره‌ی باد لزوم این انگشت در شکاف‌ها پیداست در شیارهای نامأنوس و التذاذ شریان‌ها سر بکوبانم به عافیت و نور بجنبانم از درخت؟ با سایه‌هاش به رقص که خیالِ خام است و دره‌های پلنگ پس بگذار آن خیالِ هزار ساله باشم برای پریدن از برج حَمَل با دخترانم به ارتکاب من دخترت لیلی برگرد و برای قیس دست تکان بده با عاشقانه‌هات به گفتار نمی آیم سرگیجه از خیال روز بگیرم برای پلنگم به درّه‌ها و آن کاکلی تُک بزند بر پستان مجالِ رهیدن از دهان نباشد که مدام بپرسند بیابانت کو؟ تا علف از نقوشِ قالی برداریم و گل از ارتزاق دهان با هوشی هیجانی که موجب قُربَتَست و  مَزید نعمت هر نفسی که فرو می رود صدای من است لیلی برگرد و برای قیس دست تکان بده شرحِ خُلد برین‌ست و دیبای یمنی با دخترانت به آفتاب و سرپنجه‌هاشان به صورت‌نگاری هر نفسی که فرو می رود صدای من است لیلی بیابانت کجاست برای رهیدن؟ شاعر: #سمیه_جلالی #کانال_شعر_هفتاد 〇🌿‌|🆔 @haftadpoet
Telegram Center
Telegram Center
Channel