سلام آقای ذالکی ! چند سال پیش، در مسیر بازگشت از شهر خواف، در پلیسراه خروجی شهر، سوار یک تریلی شدم تا به تربت حیدریه برسم و از آنجا به مشهد برگردم. در جاده خواف به تربت، از مناطق مسکونی عبور میکردیم. جاده به خاطر تردد ماشینهای سنگین، آسیب دیده بود و آسفالتها موجدار و پر از پستیبلندی بودند. در یکی از مسیرها، وقتی تریلی برای عبور از سرعتگیر سرعتش را کم کرد، موتوری با دو سرنشین از شانه خاکی جاده که به سمت منطقه مسکونی میرفت، نزدیک شد و چیزی به سمت تریلی پرتاب کرد. شیشه سمت شاگرد شکست. راننده وحشتزده شد و من هم شوکه و ترسیده، گیج مانده بودم که چه اتفاقی افتاد. کمی جلوتر توقف کردیم و تریلی را بررسی کردیم. متوجه شدیم کیسه پلاستیکی کنار دماغه تریلی گیر کرده. ظاهراً سنگی درون کیسه بود که پرتاب شده بود و ممکن بود پس از شکستن شیشه، به صورت من برخورد کند. برای گزارش و صورتجلسه به پاسگاه منطقه رفتیم و من بهعنوان شاهد آنچه دیدم، نوشتم. افسر نگهبان پاسگاه گفت مردم منطقه از عبور و مرور این تریلیهای حمل سنگ ناراضیاند؛ چون بیشتر با سرعت زیاد حرکت میکنند و تصادفهای متعددی ایجاد کردهاند. او توضیح داد که بعضی جوانان منطقه به این شکل نارضایتیشان را نشان میدهند. این حادثه تنها یک نمونه از نارضایتی مردم از حضور سرمایهداران و کسانی است که از منابع منطقه بهرهبرداری میکنند.