View in Telegram
غروبِ هرروز تکّه‌ای از ابر راه می‌رود آرام راه می‌رود آرام و خیس با طرحِ بی‌بارانِ یک صندلیِ چرخ‌دار بر کوه‌های دیلمان که آفتاب با صورتیِ پر از رنگ‌های نارنج و سرمای غروبستان بر آن نشسته است غروب هرروز جوانکی با دست‌های من سیگار می‌کشد در قهوه‌خانه‌ای و پاهایش بر زانوانِ آفتاب روی صندلی است غروب هرروز غروب هرروز یک صندلیِ چرخ‌دار از آسمانِ دیلمانِ من آهسته می‌گذرد. #بیژن_نجدی
Telegram Center
Telegram Center
Channel