امن من!
سرت را
از زانوی وهم
بردار
یکی از همین روزها
صبحت را با دستهایم بخیر میکنم
که مرز خیال را رد کرده
تا دیگر اندوهگین نباشی
و تنها
واژهای قاب شده بر سطرهایم
نمانی
چشمهایت را ببند
وراثتِ دستهایت را
به من بسپار
جایِ هر دویمان نگاهت میکنم
لبالب از عشق
تو را
خودمان را
به شهرِ شعرهای نگفتهام
میکشانم
✍#مرضیه_بازرگانی_گلپر❣🎤جناب #امیرآیت ✨