گلزار شهدای تهران

#مدد_الهی_در_فتح_المبین
Канал
Логотип телеграм канала گلزار شهدای تهران
@golzarshohadaПродвигать
781
подписчик
4,2 тыс.
фото
571
видео
588
ссылок
@chanel_admin110 منتظرنظرات شماهستیم👆 سايت جستجوي مزارشهدا http://www.golzar.info/ سايت اطلاع رساني گلزارشهدا https://www.yashahid.com/ اپليكيشن گلزار https://cafebazaar.ir/app/info.golzar.shohada
🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🍃🌺
#مدد_الهی_در_فتح_المبین
به روایت
#سردار_شهید_حاج_عبدالله_نوریان
فرمانده تخریب و مهندسی رزمی لشگر10

ساعت ده ‌و‌نیم شب تا یازده‌صبح به همراه نيروها راه رفتم، به جایی رسیدیم و دستور توقف دادند. از خستگی با تجهیزات خوابم برد؛ اما یک‌دفعه با صدای انفجار از خواب پریدم: دیدم هواپیماها دارند بمباران می‌کنند. از آن طرف هم بچه‌ها داد می‌زدند که تانک‌ها دارند می‌آیند. در آن موقع ما سی ـ چهل نفر بیش‌تر نبودیم و تنها سلاح‌مان دو ـ سه قبضه آر.پی.جی7 و چندتايي هم اسلحه کلاشینکف و نارنجک بود.
تانک‌ها جلو می‌آمدند كه من دیدم یک تانک در فاصله سی‌ ـ چهل متری من است و دارد نزدیک و نزدیک‌تر می‌آید. هر چه داد زدم، بچه‌ها نشنیدند. انگاری کسی توی آن گیر‌و‌دار، متوجه من و تانک نشد. اگرنزدیک تر مي‌آمد، بيش‌تر بچه‌ها را شهيد مي‌كرد. خودم را آماده مرگ کردم: دو ـ سه‌تا نارنجک برداشتم و شهادتین را زیر لب خواندم و به طرف تانک خيز برداشتم. ناگهان از سمتي دیگر، متوجه شدم که تانک‌هاي دشمن دارند فرار می‌کنند! باور کنید که اگر آن موقع این مزدورها را می‌گرفتی و ازشان می‌پرسیدی که برای چه دارید فرار مي‌کنید؟ خودشان هم نمی‌دانستند چرا؟!
در مصاف با آن امكانات و تجهيزات دشمن، ما تقريباً دست‌خالي به حساب مي‌آمديم؛ اما به واسطه عنايت خداوندي و #امدادهای_غیبی‌اش و خوفی که خداوند تبارك و تعالي به وسيله فرشته‌هايش توی دل دشمن انداخته بود، تانک‌ها فرار کردند.
🍃🌺
🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🍃🌺
#مدد_الهی_در_فتح_المبین
به روایت
#سردار_شهید_حاج_عبدالله_نوریان
فرمانده تخریب و مهندسی رزمی لشگر10

ساعت ده ‌و‌نیم شب تا یازده‌صبح به همراه نيروها راه رفتم، به جایی رسیدیم و دستور توقف دادند. از خستگی با تجهیزات خوابم برد؛ اما یک‌دفعه با صدای انفجار از خواب پریدم: دیدم هواپیماها دارند بمباران می‌کنند. از آن طرف هم بچه‌ها داد می‌زدند که تانک‌ها دارند می‌آیند. در آن موقع ما سی ـ چهل نفر بیش‌تر نبودیم و تنها سلاح‌مان دو ـ سه قبضه آر.پی.جی7 و چندتايي هم اسلحه کلاشینکف و نارنجک بود.
تانک‌ها جلو می‌آمدند كه من دیدم یک تانک در فاصله سی‌ ـ چهل متری من است و دارد نزدیک و نزدیک‌تر می‌آید. هر چه داد زدم، بچه‌ها نشنیدند. انگاری کسی توی آن گیر‌و‌دار، متوجه من و تانک نشد. اگرنزدیک تر مي‌آمد، بيش‌تر بچه‌ها را شهيد مي‌كرد. خودم را آماده مرگ کردم: دو ـ سه‌تا نارنجک برداشتم و شهادتین را زیر لب خواندم و به طرف تانک خيز برداشتم. ناگهان از سمتي دیگر، متوجه شدم که تانک‌هاي دشمن دارند فرار می‌کنند! باور کنید که اگر آن موقع این مزدورها را می‌گرفتی و ازشان می‌پرسیدی که برای چه دارید فرار مي‌کنید؟ خودشان هم نمی‌دانستند چرا؟!
در مصاف با آن امكانات و تجهيزات دشمن، ما تقريباً دست‌خالي به حساب مي‌آمديم؛ اما به واسطه عنايت خداوندي و #امدادهای_غیبی‌اش و خوفی که خداوند تبارك و تعالي به وسيله فرشته‌هايش توی دل دشمن انداخته بود، تانک‌ها فرار کردند.
🍃🌺
🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
@golzarshohada