نفثةالمصدور کتابی است که «شهابالدین محمدخرندزی نَسَوی» منشیِ «جلالالدین خوارزم شاه» در اوج حمله مغول و در روزگار خانه به دوشی خود نوشته است. نام کتاب به مجاز سخنی است که از اندوه و شکایت و ناله و دردمندی درونی برخیزد و گوینده را بدان آسایش حاصل شود. ( مقاله نگاهی تازه به نثر شاعرانه نفثةالمصدور) و در کتاب است:
در این مدت که تلاطم امواج فتنه کار جهان بر هم شورانیده است و سیلاب جفایِ ایام، سرهای سروران را جُفای خود گردانیده،... سحائبِ عذببار، نوائبِ غضببار گشته، فرات که نبات رویانیدی، رُفات بار آورده... از آنگاه باز که فتنه از خواب سر برداشته، هزاران سر، برداشته، ... تیر که نصیبِ هدف بودی، تیر ضمیر آمده. تدبیر در میدانِ تقدیر چون گوی سرگردان شده... هر لَمحه عجبی نُماییده، رووس را رووس در پایکوب افتاده، عِظام را عِظام لگدکوب شده، خناجر با حناجر الف گرفته، ... سیف، در کار آمده، صلتِ رحم بکلی مَدروس شده، .... تدبیر در میدانِ تقدیر چون گوی سرگردان شده... و کدام عقل؟ که او نیز از سرکوبِ حوادث حیران مانده است....و نیز گوید:
شب یلدا اگر چه دراز بود زایل شود
و صبح جهان افروز روی نماید…
https://t.center/GoftegooHayeTanhayi