#تاریخ_سیاسی
تصویر پایین نشان میدهد که قلمرو امپراتوری عثمانی پس از شکست در پایان جنگ اول جهانی به چه روزی افتاد. عثمانی که در قرن شانزدهم نیرومندترین قدرت جهانی بود و نیروهایش تا دروازه وین در قلب اروپا پیشروی کرده بودند، در طول دو قرن بعدی روند رکود و انحطاط را طی کرد، تا جایی که در قرن نوزده میلادی نامش را مرد بیمار اروپا گذاشته بودند.
عوامل این سقوط بزرگ را در دو عامل کلیدی میتوان خلاصه کرد: اول عقب ماندن از روند تحولات فنی و اقتصادی جهان و تحجر و رکود فکری و فرهنگی و دوم گسترش بیش از ظرفیت قلمرو امپراتوری در شرایطی که عواید اقتصادی این گسترش تناسبی با هزینههای هنگفت آن نداشت.
ماکس بوت مورخ آمریکایی در مورد سقوط امپراتوریها از قرن پانزده میلادی به بعد، عبارت پر معنایی دارد: "امپراتوری مغول انقلاب باروت را از دست داد، چینیها، عثمانیها و هندیها انقلاب صنعتی اول را از دست دادند، فرانسویها و انگلیسیها بخشهایی از انقلاب صنعتی دوم را و شورویها انقلاب اطلاعاتی را."
عثمانیها تنها قدرت مسلمانی بودند که توانستند به موقع تشکیلات نظامی خود را با سلاح گرم سازمان دهند و همین رمز اصلی سیطره و پیروزی آنها بر عربها، مملوکان مصر و صفویان بود، اما پس از آن نتوانستند اهمیت تحولات تاریخ ساز بعدی نظیر سفرهای تجاری دریایی دوربرد، ماشین چاپ و تحولات در علم پزشکی را دریابند و به این ترتیب طبیعی بود که از موج بعدی تحول در آغاز انقلاب صنعتی هم جا بمانند.
عثمانیها ماشین چاپ را به عنوان بدعتی کفرآمیز ممنوع کردند و این موضوع مانع روند انتقال و انباشت دانش و همچنین تحول دستگاه اداری و حکمرانی گردید. عثمانیها تا مدتها از پذیرش روشهای جدید پزشکی غرب برای درمان بیماریهای مسری مرگبار نظیر وبا و طاعون سرباز زدند و این امر در کنار عقب ماندگی در ابزارسازی و روشهای جدید کشاورزی سبب رکود جمعیت در قلمرو امپراتوری گردید. در دورانی که خیز بزرگ اروپا آغاز میشد، عثمانیها هنوز در گیرو دار تحجر و خرافات بودند. به عنوان مثال در پایان قرن شانزده میلادی، رصدخانههای تازه تاسیس دولتی را با این اعتقاد که موجب شیوع طاعون در کشور شده منهدم کردند.
رکود فنآوری و صنعت در عثمانی به جایی رسیده بود که از قرن هفدهم آنها کشتی و اسلحه را از اروپاییان میخریدند و در قرن نوزدهم میلادی در ایالات عرب امپراتوری حتی فنآوری بسیار سادهای نظیر گاری چرخ دار یافت نمیشد.
این که با چنین وضعیتی حیات عثمانی تا دهه دوم قرن بیستم به درازا کشید، تنها به دلیل امکان حیات در میانه تضادهای قدرتهای اروپایی بود. مثلا در نیمه قرن نوزده، در جنگ کریمه دخالت انگلستان و فرانسه، عثمانی را از نابودی قطعی توسط امپراتوری روسیه نجات داد. در موارد دیگری همچون سرکوب وحشیانه بلغارها و یونانیها، قدرتهای مرکزی اروپا به داد عثمانی رسیده و مانع از برخورد نظامی غرب با امپراتوری میشدند.
عثمانی به دلیل موقعیت ژئوپلتیک ویژه و ممتازش، همواره از سوی برخی قدرتهای اروپایی به عنوان عاملی برای موازنه، مانعی مفید یا عنصر کم خطری که نمیبایست توسط قدرتهای رقیب بلعیده شود و وجودش کم ضررتر از نابودیاش است، نگریسته میشد. با همین منطق انگلیسیها از عثمانی در برابر شورش خطرناک دولت پویاتر محمد علی پاشا در مصر حمایت کردند.
اما در نهایت جنگ بزرگ جهانی اول آزمونی نهایی بود که تمام ضعفها و پوسیدگیها را به نقطه تلاشی رساند. برای دولتهای درگیر تحجر و انحطاط یک جنگ بزرگ همواره خطرناکترین آزمون بقا است که معمولا از آن زنده بیرون نمیآیند.
╭─►🌐@ghorobekhodayan
╰────────────